جدول جو
جدول جو

معنی پژمردن - جستجوی لغت در جدول جو

پژمردن
افسرده شدن، اندوهگین شدن، در هم کشیده و پلاسیده شدن، پژمرده شدن
تصویری از پژمردن
تصویر پژمردن
فرهنگ فارسی عمید
پژمردن
(گَ مُ سَ چَ / چِ دَ)
پژمریدن. پژمرده شدن. پلاسیدن. خوشیدن. خشکیدن. ترنجیدن. درهم کشیده شدن. انجوخ گرفتن. (لغت نامۀ اسدی). الواء. ذب ّ. ذبوب. ذوی. ذبول. ذبل. کبو. کبو. ذأو. ذأی. قبوب. افسردن. فسردن. افسرده شدن. پخسیدن. فژولیدن:
چو دانست کامد بنزدیک مرگ
بپژمرد خواهدهمی سبز برگ.
فردوسی.
چو آن کرده شد روز برگشت و بخت
بپژمرد برگ کیانی درخت.
فردوسی.
پیامش چو بشنید شاه یمن
بپژمرد چون زآب گنده سمن.
فردوسی.
چو خاقان چین آن سخنها شنید
بپژمرد و شد چون گل شنبلید.
فردوسی.
چو برخواند آن نامه را پهلوان
بپژمرد و شد تنگ و تیره روان.
فردوسی.
چو بشنید گفتار کارآگهان
بپژمرد شاداب شاه جهان.
فردوسی.
چو برخواند آن نامه را شهریار
بپژمرد از آن لشکر بیشمار.
فردوسی.
چو موبد ز شاه این سخنها شنید
بپژمرد و لب را بدندان گزید.
فردوسی.
بپژمرد بر جای بوزرجمهر
ز شاه و ز کردار گردان سپهر.
فردوسی.
چو سال اندر آمد بهشتاد و شش
بپژمرد سالار خورشیدفش.
فردوسی.
سیاوش چو پاسخ چنین داد باز
بپژمرد جان دو گردنفراز.
فردوسی.
از آن ماند بهرام یل در شگفت
بپژمرد و اندیشه اندر گرفت.
فردوسی.
چو برزوی جنگ آور او را بدید
بپژمرد در جای و دم درکشید.
فردوسی.
ترا زین جهان روز برخوردن است
نه هنگام تیمار و پژمردن است.
فردوسی.
غمی گشت قیصر ز گفتارشان
بپژمرد از آن تیره بازارشان.
فردوسی.
بپژمرد و برخاست لرزان ز جای
همانگه بزین اندر آورد پای.
فردوسی.
هراسان شد از اژدها شاه جم
دلش پژمریده روان نیز هم.
فردوسی.
فروماند مانی ز گفتار اوی
بپژمرد شاداب بازار اوی.
فردوسی.
که هرکس که دارد فزونی خورد
کسی کو ندارد همی پژمرد.
فردوسی.
بپژمرد چون مار در ماه دی
تنش سست و رخساره همرنگ نی.
فردوسی.
ورا آن سخن بدترآمد ز مرگ
بپژمرد و تیره شد آن تازه برگ.
فردوسی.
تا چو گل در چمن بپژمردی
رویش از خون دیده گلگون شد.
مسعودسعد.
کشت شد خشک اگر نبارد میغ
ملک پژمرد اگر نخندد تیغ.
سنائی.
، تبه گونه شدن. دگرگونه شدن:
دریغا که پژمرد رخسار من
چنین کژ چرا گشت پرگار من.
فردوسی.
، بی رونق شدن:
پژمرد بدین شعر من این شعر کسائی
’این گنبد گردان که برآورد بدین سان’.
ناصرخسرو.
پژمردن یک مصدر بیش ندارد
لغت نامه دهخدا
پژمردن
افسرده شدن، اندوهگین شدن
تصویری از پژمردن
تصویر پژمردن
فرهنگ لغت هوشیار
پژمردن
((پَ مُ دَ))
افسردن، غمناک شدن، پلاسیده شدن، بی رونق، پژمریدن
تصویری از پژمردن
تصویر پژمردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پژمریدن
تصویر پژمریدن
پژمردن، افسرده شدن، اندوهگین شدن، در هم کشیده و پلاسیده شدن، پژمرده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
افسرده، اندوهگین، پلاسیده، پژمریده
فرهنگ فارسی عمید
(پَ مُ دَ)
که پژمرده تواند شد. قابل پژمردن. پژمرده شونده. افسردنی. ذاوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پژمردنی
تصویر پژمردنی
افسردنی قابل پژمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بژمردن
تصویر بژمردن
پژمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمریدن
تصویر پژمریدن
پژمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
افسرده غمناک اندوهگین، پلاسیده خشک شده خوشیده، بی طراوت بی رونق: (گیاهان ز خشک و ز تر بر گزید ز پژمرده و هر چه رخشنده دید) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمران
تصویر پژمران
در حال پژمریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
((پَ مُ دِ))
اندوهگین، افسرده، بی طراوت، بی رونق، پلاسیده، خشک شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژمریدن
تصویر پژمریدن
((پَ مُ دَ))
افسردن، غمناک شدن، پلاسیده شدن، بی رونق، پژمردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
Withering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
fané
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
মুরझানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
kopo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
시든
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
枯れた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
נובל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
मुरझाया
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
в'янучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
เหี่ยว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
verwelkt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
marchito
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
appassito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
murcha
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
凋谢的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
więdnący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
verwelkt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
увядший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پژمرده
تصویر پژمرده
پژمرده
دیکشنری فارسی به اردو