جدول جو
جدول جو

معنی پچکم - جستجوی لغت در جدول جو

پچکم
بجکم، ایوان، صفه، بارگاه، خانۀ تابستانی که از همه طرف در و پنجره داشته باشد
تصویری از پچکم
تصویر پچکم
فرهنگ فارسی عمید
پچکم(پِ کَ)
پشکم. (جهانگیری). خانه تابستانی. غرد. (فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی). خانه تابستانی که شبکه کرده باشند. (رشیدی). بارگاه و ایوان و صفه. (برهان). طرز. ترد. (فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی) .خانه ای که همه سوی آن در و پنجره باشد:
از تو حالی نگار خانه چشم
فرش دیبا کشیده بر پچکم.
رودکی.
هزاران بدو اندرون طاق و خم
به پچکم درش نقش باغ ارم.
عنصری.
رشیدی گوید و بعضی (این لفظ را) پیکم گفته اند... و ظاهراً شین را به تصحیف یا خوانده اند.
، گرگ. ذئب. (برهان). و رجوع به بجکم شود
لغت نامه دهخدا
پچکم((پِ کَ))
خانه ای که از همه سوی در و پنجره دارد، گرگ، ذئب
تصویری از پچکم
تصویر پچکم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشکم
تصویر پشکم
بشکم، ایوان، صفه، بارگاه، خانۀ تابستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکم
تصویر پرکم
بیکار، بیکاره، از کار افتاده، ناچیزشده
فرهنگ فارسی عمید
(پَ کَ)
ناچیزشده و از کار افتاده و بیکار گشته. (جهانگیری). بیکار و از کار افتاده. (رشیدی). ناچیزشده و از کار رفته و بیکار افتاده. (برهان) :
مورکه پر یافت نه پرکم بود
پر زدنش ز آنسوی عالم بود.
امیرخسرو.
ای دانۀ تو داده مرا هردم دم
یک مرغ بدام تو چو من پرکم کم
چون زلف تو خویش را ببندم کم کم
در حلق دلم همی شود مدغم غم.
؟ (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ)
بجکم. گز کمان. تیر کمان. (فرهنگ لغات شاهنامه).
لغت نامه دهخدا
(کُ)
قدیس پاکم، یکی از دعات عیسوی به مصر علیا و او را ذکرانی است به 14 مه. مولد در حدود 292 و وفات 308 م
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِکَ)
بچکم. پچکم. ایوان و بارگاه:
پدید آرد سخن در خلق عالم بیشی و کمّی
چو فردا این سخن گویان برون آیند زین پشکم.
ناصرخسرو.
این جنبش بیقرار یک حال
افتاده در این بلند پشکم.
ناصرخسرو.
بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم
کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم.
ناصرخسرو.
زین کار که کردی برون ز دستی
بر خویشتن ای خر ستون پشکم.
ناصرخسرو.
یک رش هنوز برنشدستی نه یک بدست
پنجاه سال شد که در این سبز پشکمی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ)
بجکم. نام ترکان است. نام طایفه ای ترک. (فرهنگ شعوری).
لغت نامه دهخدا
تصویری از پچکو
تصویر پچکو
پنیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بچکم
تصویر بچکم
خانه تابستانی، ایوان صفه بارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکم
تصویر پرکم
از کار افتاده، ناچیز شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشکم
تصویر پشکم
ایوان و بارگاه پچکم بچکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پچک
تصویر پچک
کارد چاقو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکم
تصویر پرکم
((پَ کَ))
بی کار و ناچیز و از کار افتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشکم
تصویر پشکم
((پِ کَ))
ایوان و بارگاه
فرهنگ فارسی معین
پرچین حصار دور زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچین
فرهنگ گویش مازندرانی
مدفوع گوسفند و بز، کاوش، جست و جو
فرهنگ گویش مازندرانی
خاک انداز، ظرفی مخصوص جا به جایی خاکستر و آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
مویی که هنگام شانه کردن سر فرو ریزد، کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی