تانبول، درختچه ای شبیه تاک با برگ های پهن سبز و معطر که برگ های آن را می جوند محرک اشتها است و در هند و مالزی و هندوچین می روید، تملول، تنبول نوعی فلوت
تانبول، درختچه ای شبیه تاک با برگ های پهن سبز و معطر که برگ های آن را می جوند محرک اشتها است و در هند و مالزی و هندوچین می روید، تَملول، تَنبول نوعی فلوت
از مستملکات آواک پسر ایونی. واقع در نواحی آنسوی ارس که جلال الدین خوارزمشاه گرجیان و متحدین آنان را در آنجا منهزم ساخت و از آنجا بقصد تجدید محاصرۀ خلاط بیرون شد. رجوع به تاریخ مغول ص 129 شود
از مستملکات آواک پسر ایونی. واقع در نواحی آنسوی اَرَس که جلال الدین خوارزمشاه گرجیان و متحدین آنان را در آنجا منهزم ساخت و از آنجا بقصد تجدید محاصرۀ خلاط بیرون شد. رجوع به تاریخ مغول ص 129 شود
پروین. ثریّا. پرو. و آن چند ستاره است یکجا جمع شده در کوهان ثور و بعربی ثریا خوانندش. (برهان). پروه. (رشیدی) : بخط و آن لب و دندانش بنگر که همواره مرا دارند در تاب یکی همچون پرن بر اوج خورشید یکی چون شایورد از گرد مهتاب. فیروز مشرقی. شاخش ملون همچو قوس قزح برگش درخشان همچو نجم پرن. فرخی. تا چو خورشید نتابد ناهید چون دوپیکرنبود نجم پرن. فرخی. حال ولایتی بمثال بنات نعش از مردم گریخته برکرد چون پرن. فرخی. جهان را همه ساله اندیشه بود از این تا نهد تخت او بر پرن. فرخی. چون سه سنگ دیگپایه هقعه بر جوزا کنار چون شرار دیگپایه پیش او خیل پرن. منوچهری. مر بنات النعش را ماند سخن در طبع مرد از برای مدح تو آید فراهم چون پرن. سوزنی. میان عترت و اولاد مرتضی و نبی چو بدر باشد بر آسمان میان پرن. سوزنی. متفرق بنات نعش از هم بهم اندر خزیده نجم پرن. مسعودسعد. نخفته ام همه شب دوش و بوده ام نالان خیال دوست گواه من است و نجم پرن. مسعودسعد. ز بخشش تو اگر بانگ بر زمانه زنند بنات نعش بهم درفتد بشکل پرن. کمال اسماعیل. بگاه فکرت اگر بر بنات نعش روم بنوک کلک بنظم آورم چنان پرنش. کمال اسماعیل. اطلس چرخی گردون بهر قد قدر اوست خیط درزش آفتاب و دکمۀ جیبش پرن. نظام قاری (دیوان البسه). رجوع به ثریا و پروین شود، منزلی از منازل قمر؟. (برهان)
پروین. ثُریّا. پَرو. و آن چند ستاره است یکجا جمع شده در کوهان ثور و بعربی ثریا خوانندش. (برهان). پروه. (رشیدی) : بخط و آن لب و دندانش بنگر که همواره مرا دارند در تاب یکی همچون پرن بر اوج خورشید یکی چون شایورد از گرد مهتاب. فیروز مشرقی. شاخش ملون همچو قوس قزح برگش درخشان همچو نجم پرن. فرخی. تا چو خورشید نتابد ناهید چون دوپیکرنبود نجم پَرَن. فرخی. حال ولایتی بمثال بنات نعش از مردم گریخته برکرد چون پرن. فرخی. جهان را همه ساله اندیشه بود از این تا نهد تخت او بر پرن. فرخی. چون سه سنگ دیگپایه هقعه بر جوزا کنار چون شرار دیگپایه پیش او خیل پَرَن. منوچهری. مر بنات النعش را ماند سخن در طبع مرد از برای مدح تو آید فراهم چون پرن. سوزنی. میان عترت و اولاد مرتضی و نبی چو بدر باشد بر آسمان میان پرن. سوزنی. متفرق بنات نعش از هم بهم اندر خزیده نجم پرن. مسعودسعد. نخفته ام همه شب دوش و بوده ام نالان خیال دوست گواه من است و نجم پرن. مسعودسعد. ز بخشش تو اگر بانگ بر زمانه زنند بنات نعش بهم درفتد بشکل پرن. کمال اسماعیل. بگاه فکرت اگر بر بنات نعش روم بنوک کلک بنظم آورم چنان پرنش. کمال اسماعیل. اطلس چرخی گردون بهر قد قدر اوست خیط درزش آفتاب و دکمۀ جیبش پرن. نظام قاری (دیوان البسه). رجوع به ثریا و پروین شود، منزلی از منازل قمر؟. (برهان)
قوم پچنگ، یا پاتزیناس قومی از نژاد تاتار که در قرن نهم میلادی بر ساحل دریای سیاه میان مصب رود دانوب و رود دن سکونت گزیدندو با دولت بیزانس متحد بودند ولی چون تدریجاً موجب دهشت امپراطوری روم شرقی گردیدند در قرن یازدهم سپاهیان روم با آنان جنگ درپیوستند و آلکسیس کومنن سردار آن دولت بسال 1091م. در لبورنیون آنان را شکستی فاحش داد و در قرن دوازدهم این قوم بدست ژان کومنن منقرض گردیدند (1123 میلادی)
قوم پچنگ، یا پاتزیناس قومی از نژاد تاتار که در قرن نهم میلادی بر ساحل دریای سیاه میان مصب رود دانوب و رود دُن سکونت گزیدندو با دولت بیزانس متحد بودند ولی چون تدریجاً موجب دهشت امپراطوری روم شرقی گردیدند در قرن یازدهم سپاهیان روم با آنان جنگ درپیوستند و آلکسیس کومنن سردار آن دولت بسال 1091م. در لبورنیون آنان را شکستی فاحش داد و در قرن دوازدهم این قوم بدست ژان کومنن منقرض گردیدند (1123 میلادی)
ارزن، گیاهی از تیره گندمیان دارای ساقه های کوتاه و دانه های ریز، دانه های آن را بیشتر به طیور می دهند، غالباً بعد از برداشت حاصل جو و گندم کاشته می شود
ارزن، گیاهی از تیره گندمیان دارای ساقه های کوتاه و دانه های ریز، دانه های آن را بیشتر به طیور می دهند، غالباً بعد از برداشت حاصل جو و گندم کاشته می شود