جدول جو
جدول جو

معنی پچلی - جستجوی لغت در جدول جو

پچلی
(پَ چَ)
چگونگی و کیفیت پچل
لغت نامه دهخدا
پچلی
چگونگی و کیفیت پچل
تصویری از پچلی
تصویر پچلی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پلچی
تصویر پلچی
خرمهره، نوعی مهرۀ درشت و بی ارزش، به رنگ سفید یا آبی که بر گردن اسب و خر می بندند، نوعی بوق کوچک از جنس صدف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پچل
تصویر پچل
کثیف، پلید، کسی که تن و لباس خود را همیشه چرک و کثیف نگاه دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کچلی
تصویر کچلی
ریزش موی سر بر اثر انواع بیماری های قارچی، داروها یا اشعۀ رادیواکتیو
فرهنگ فارسی عمید
(پَ چَ)
آنکه پیوسته تن و لباس ملوث دارد، شلخته. پنتی. دنس. پلشت. قذر، قبیح. قبیحه. هجین. مستهجن. خبیث، چرک
لغت نامه دهخدا
(پِ)
یا چیلی از ایالات چین در سرحد مغولستان میان دو ایالت شینگ کینگ و هونان و در مشرق آن خلیج پچیلی واقع است. مساحت این ایالت در حدود 315000 گزمربع و سکنه آن 19 میلیون نفر است و شهر پکن در آن ایالت است. کرسی آن پائوتینگ فو باشد. این ایالت دارای محصولات کشاورزی بسیار است و تجارت بحری در بندر تین تسین و تجارت برّی در شهر کالگان دارد
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان که در 11 هزارگزی جنوب باختری لنده و 72 هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش ازچشمه. محصولش غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت وحشم داری، صنایع دستی زنان بافتن قالی، قالیچه، گلیم و جوال و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ طیبی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
به معنی حمق و بی عقلی. (غیاث ازجهانگیری) (آنندراج). خلی. چلمنی. احمقی و دیوانگی، ابلهی. سفاهت. و رجوع به چلی کردن شود، بعضی به معنی نامردی نوشته اند. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
نام قصبه ای است واقع در جنوب هندوستان در قضای کداپه از ایالت مدرس در ساحل نهر چیر که تابع رود پز میباشد، دارای 16950 سکنه که بعض آنان مسلمانند. (قاموس الاعلام ترکی در کلمه پولی)
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ)
مرضی است که طفلان را در سر بهم رسد و بعد از نیک شدن موی برنمی آورد. (برهان) (آنندراج). جوششی که در سر کودکان بهم رسد و پس از به شدن، موی در سر آنها برنیاید. (ناظم الاطباء). کلی. قرعه. (یادداشت مؤلف). مرضی است که بر اثر آن زخمهایی در سر پیدا شود و موی بریزد. ضایعۀ عفونی پوستی که بوسیلۀ قارچی به نام آکوریون اسکنلینی در انسان (پوست سر) و برخی ازحیوانات از قبیل موش، سگ، خروس، خرگوش و اسب و غیره پدید می آید. این ضایعه در روی پوست سر انسان ابتدا بصورت لکۀ قرمز رنگی است که بعد متمایل به زردی می شود و منظرۀ یک زخم چرکی را دارد. زخم مزبور به آهستگی از محیط اطراف خود بزرگ می شود و انساج سالم را فرا می گیرد. محیط زخم صاف نیست بلکه دارای تضاریس و فرورفتگیهایی می باشد. مرکز زخم گودتر از اطراف است (بعلت تحلیل و عفونت بیشتر انساج) بزرگی زخم کچلی از یک نقطه تا یک سکّه یک ریالی متغیر است و معمولاً چون اسپرهای قارچ عامل کچلی به نقاط دیگر پوست سر نیز سرایت می کنند از اینجهت بلافاصله پس از پیدایش یک زخم زخمهای متعدد دیگر نیز در سر هویدا می شوند و کم کم تمام سر را فرا می گیرند. مرض کچلی امروزه بعلت رعایت بهداشت بسیار کم است و بیشتر در طبقات فقیر و عاری از بهداشت دیده می شود. و سرایتش از انسانی به انسان دیگر است. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کچل شود
لغت نامه دهخدا
(کَ مِ)
قریه ای است از قرای صفاهان. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). ده کوچکی است از دهستان قهاب بخش حومه شهرستان اصفهان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). و رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به پیل، چون پیل به قامت و جثه، برنگ پیل، فیلی
لغت نامه دهخدا
ابراهیم افندی، یکی از کسان سردار لالامحمد پاشا. مورّخی ترک است. او بزمان سلطان مرادخان رابع میزیست و او راست تاریخ آل عثمان، در دو مجلد
لغت نامه دهخدا
(پِ)
از مستملکات آواک پسر ایونی. واقع در نواحی آنسوی ارس که جلال الدین خوارزمشاه گرجیان و متحدین آنان را در آنجا منهزم ساخت و از آنجا بقصد تجدید محاصرۀ خلاط بیرون شد. رجوع به تاریخ مغول ص 129 شود
لغت نامه دهخدا
زبان پالی از زبانهای هندواروپائی است که در هندوستان قدیم متداول بود و از متفرعات زبان پراکریت شمرده شده است، این زبان زبان مقدس بودائیان جنوب بود معنی آن متن مقدس است و یکی از لهجات بسیار قدیم عمومی هندوستان و معاصر لهجۀ سانسکریت کلاسیک میباشد و با آن زبان وجوه قرابتی دارد و بیشتر از سایر لهجات پراکریت خصایص و آثار زبان هندواروپائی قدیم را محفوظ داشته است، این زبان دارای چند نوع الفباست که همه به الفبای خط سانسکریت نزدیکند، ادبیات پالی قابل توجه است وروحانیون بودائی سیلان و بیرمانی و سیام هنوز به این زبان مینویسند، مهمترین کتبی که بزبان پالی در قدیم الایام نگاشته شده نخست کتب مقدس مذهب بودائی است مانند تی پی تاکا (یعنی سه سفط) و تفسیرهائی که راجع بآن نوشته شده و از جملۀ کتب متأخّر آن (سوءالات مناندر) پادشاه باکتریان که در قرن دوم قبل از میلاد مسیح تألیف شد و از نظر تحقیق روابط تمدن هند قدیم و یونان اهمیت بسیار دارد
لغت نامه دهخدا
شهری است به شمال غربی هندوستان دارای 50000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نام ضلع از مضافات کشمیر. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
خرمهره را گویند... (برهان قاطع). پلژی. (مهذب الاسماء). خرز
لغت نامه دهخدا
گیاهی از تیره نعنائیان که در حدود 30 گونه از آن شناخته شده و در نواحی استوایی استرالیا و آسیا وجود دارند. از این گیاه اسانسی استخراج میکنند که شبیه کافور است و در هندوستان برای معطر کردن توتون مورد استفاده قرار میگیرد و همچنین از آن برای معطر کردن صابونها استفاده میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلچی
تصویر پلچی
خرمهره پلژی خرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلی
تصویر پیلی
منسوب به پیل چون پیل بمقاومت و جثه، برنگ پیل فیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلی
تصویر پلی
فرانسوی چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلی
تصویر چلی
احمقی بیعقلی، دیوانگی سفاهت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پچل
تصویر پچل
پلید، کثیف
فرهنگ لغت هوشیار
بیماری انگلی که در اثر قارچهای مخصوصی که بیشتر در پوست سر پیدا می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پچل
تصویر پچل
((پِ چَ))
شلخته، کثیف، پلید. بچل، چپل، پچول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلی
تصویر چلی
((چِ))
احمقی، بی عقلی، دیوانگی، سفاهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلچی
تصویر پلچی
((پُ))
پلژی، خرمهره، خرز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کچلی
تصویر کچلی
((کَ چَ))
مرضی است که بر اثر آن زخم هایی در سر پیدا شود و موی بریزد، کلی
فرهنگ فارسی معین
بی مویی، طاسی، کلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی بستن روسری
فرهنگ گویش مازندرانی
پوست تخم مرغ، گردو، بادام و امثالهم
فرهنگ گویش مازندرانی
نیشگون
فرهنگ گویش مازندرانی
گاوی که پیشانی و دم آن سفید رنگ باشد
فرهنگ گویش مازندرانی