جدول جو
جدول جو

معنی پپون - جستجوی لغت در جدول جو

پپون
دنبالچه ی مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرون
تصویر پرون
پروان، دستگاهی که با آن ابریشم را تاب دهند، چرخ ابریشم تابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلون
تصویر پلون
پلوان، کنارۀ کشتزار که اندکی بلندتر از سطح زمین است و از روی آن آمد و رفت می کنند تا زراعت پامال نشود، کرت، پل
فرهنگ فارسی عمید
(پَ وَ)
مخفف پروان. چرخ ابریشم تابی که بپای گردانند و پروان به اضافۀ الف نیز گویند:
از تفاخر چو کرم پیله سپهر
تار مهرش کشیده بر پرون.
ابوالفرج رونی.
و نیز رجوع به پروان شود
لغت نامه دهخدا
(پَ وَ)
مخفف پروان. و آن شهری است نزدیک غزنین
لغت نامه دهخدا
(پِ پَ)
ملقب به قصیر پسر شارل مارتل. نخستین پادشاه فرانسه از سلسلۀ کارلنژی است (رجوع به کارلنژیان شود). که بسال 714م. 95/ هجری قمری در ژوپیی از اعمال بلژیک ولادت یافت و بسال 768م. 150/ هجری قمری در سن دنیس درگذشت. وی مردی قصیرالقامه بود و بهمین سبب نیز قصیر لقب یافته است اما نیروئی خارق العاده داشت. اندکی پیش از فوت پدر خویش بحکومت نوستری و بورگنی و پروانس رسید و از دو برادر وی یکی موسوم به کارلمان بر استرازی حکومت یافت و دیگری موسوم به گریفون بر آنان بشورید و مغلوب شد. از این پس وی با قوم آکیتن و آلامان و باوار و ساکسن جنگید. در سال 751 میلادی بحمایت پاپ به پادشاهی فرانسه شناخته شد. پپن پس از ازدواج با برث از او دو پسر آورد یکی بنام شارلمانی و دیگری بنام کارلمان
لغت نامه دهخدا
افیون، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، اپیون، هپیون، (ناصرخسرو) :
تلخی و شیرینیش آمیخته ست
کس نخورد نوش و شکر باپیون،
رودکی،
اما می پندارم کلمه درین شاهد آپیون باشد نه پیون، رجوع به آپیون و ابیون و اپیون و افیون شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سوسن بخش ایزۀ شهرستان اهواز، واقع در 15 هزارگزی شمال ایزه، کوهستانی گرمسیر، دارای 140 تن سکنه، آب آن از چشمه کرم، محصول آنجا گندم و جو، شغل اهالی آن زراعت وراه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دریاچه ای به ایالت پوی ددم در دهانۀ کوه آتش فشانی زیبا به ارتفاع 1197 گز
لغت نامه دهخدا
(پِ رُنْ)
نام یکی از مشاهیر طبیعین فرانسه مولد او بسال 1775 میلادی در ایالت الیه در قصبه سری لی و وفات بسال 1810 میلادی از 1800 تا 1804 میلادی در تحت ریاست کایتین بودن در هیئتی که به سیاحت اقطار جنوبیه مأمور بودند شرکت جست و از حیوانات آن نواحی صدهزار نمونه به فرانسه برد و راجع به احوال طبیعیه آبهای بحر محیط و درجه حرارت و برودت آن به کشفهای بسیار توفیق یافت و سیاحت نامۀ چهارسالۀ خویش نیز بنوشت و انتشار داد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پِ رُنْ)
نام قصبه ای بر کناررود سم ّ در ولایتی به همین نام در 51 هزارگزی شرقی آمین سکنۀ آن 4289 تن است و این قصبه ای قدیم است دارای استحکامات و پاره ای آثار. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پُ وَ)
بمعنی پلوان است که بلندی اطراف زمین زراعت باشد. (برهان قاطع). مرز
لغت نامه دهخدا
(پْلِ / پِ لِ وِ)
پلونا. شهری در بلغارستان دارای 29 هزار سکنه. سپاه روس و رومانی آن را در 1877م. پس از مقاومت شدید عثمان پاشا تسخیر کردند. در قاموس الاعلام ترکی (کلمه پلونه) آمده: پلونه قصبۀ مرکز لوائی واقع در بلغارستان در 138هزارگزی شمال شرقی صوفیه در ساحل رود توچنیچه. پلونه هنگامی که مستقیماً بستگی بدولت عثمانی داشت بیش از 17000 سکنه و 18 جامع داشت در زمانهای اخیر اکثر مسلمانان از آن جا رحلت کرده و فعلاً بیش از14000 سکنه ندارد و اکثرجوامع آن رو به ویرانی نهاده است این قصبه در یک زمین مسطّح واقع شده ولی گرداگرد آن با تپه ها احاطه گشته این سرزمین محل ّ تقاطع راههای بسیار حائز اهمیتی میباشد. ابنیۀ آن عادی و کوچه های ناپاک دارد. پایداری و مقاومت مردانۀ غازی عثمان پاشا در مقابل عساکر روسیه و رومانیا در همین قصبه بود و این قضیه به شهرت این محل ّ افزوده است. در سال 1877 میلادی هنگامی که نیروی روس از رود دانوب گذشته بود غازی مذکور در این جا دوبار به پیروزی بزرگ نایل شد سپس این قصبۀ عاری از هر گونه استحکامات را با وسایل خاکی استوار ساخت و طریق صوفیه را باز گذارده از تموز سنۀ مذکور تا کانون اول همان سال مدت پنج ماه با نیروهای روس و رومانی مشغول زد و خورد بود و پیاپی می جنگید و تلفات خصم از000، 40 متجاوز شد و شهرت نظامی دولت عثمانی در جهان افزوده گشت آخرالامر روسیه لشکر فراوانی گرد آوردو به میدان کارزار فرستاد در این حال طریق صوفیه هم مسدود گردید. ناچار پاشای دلیر بنای حمله و هجوم راگذارده دلیرانه میکوشید و در نتیجه دو ردیف از استحکامات دشمن را ضبط کرد لکن چون نیروی روسها چندین برابر نیروی عثمانی بود عاقبت در 10 کانون اول این مردشجاع مجروح گردید و از این رو با 35000 تن لشکر مجبور به تسلیم شد این تسلیم ننگین نبود امپراطور روس دلاوری و رشادت پاشا را تقدیر و تحسین کرد تا آنجا که شمشیر وی را نگرفتند و از عزّت و احترامش نکاستند
لغت نامه دهخدا
(پَ وَ نَ)
در سانسکریت پونه. در زیجات هند برای عدد نه (9) بکار رود. (ماللهند بیرونی ص 86)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پون
تصویر پون
نمد زین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلون
تصویر پلون
پلوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرون
تصویر پرون
چرخی که ابریشم را بدان از پیله بر آورند و آن چرخ را بپای گردانند
فرهنگ لغت هوشیار
کوهان
فرهنگ گویش مازندرانی
شانه برجسته ی گاو
فرهنگ گویش مازندرانی
پیوند، اتصال نهالی به نهال دیگر، مثل مانند
فرهنگ گویش مازندرانی
چوپان
فرهنگ گویش مازندرانی
پدران و نیاکان، کشاله ی ران
فرهنگ گویش مازندرانی
پیمانه، پیمان
فرهنگ گویش مازندرانی
آویزه ی زیرگلو، زیرگلو
فرهنگ گویش مازندرانی
پستان، لیفه ی شلوار، آینده، پسین
فرهنگ گویش مازندرانی
محل قرار گرفتن کارگاه پارچه بافی قدیمی
فرهنگ گویش مازندرانی
برنج بریان شده
فرهنگ گویش مازندرانی
مادینگی، فرج دختر
فرهنگ گویش مازندرانی
موهای ژولیده و پف کرده، موی درهم و باد کرده، از توابع دابوی جنوبی بخش مرکزی شهرستان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
روستا و دره ای با همین نام در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
ذرتی که بریان شود، باقی مانده ی برخی میوه جات نیم خورده
فرهنگ گویش مازندرانی