- پویا (پسرانه)
- جستجو، جویا، سرشار از زندگی، آنکه دارای حرکت و پیشروی است
معنی پویا - جستجوی لغت در جدول جو
- پویا
- فعال
- پویا
- رونده، دونده
- پویا
- روان، دوان، پویان
- پویا
- پوینده، رونده
- پویا
- Dynamic
- پویا
- динамичный
- پویا
- dynamisch
- پویا
- динамічний
- پویا
- dynamiczny
- پویا
- dinâmico
- پویا
- dinamico
- پویا
- dinámico
- پویا
- dynamique
- پویا
- dynamisch
- پویا
- มีพลศาสตร์
- پویا
- dinamis
- پویا
- ديناميكيٌّ
- پویا
- गतिशील
- پویا
- דינמי
- پویا
- dinamik
- پویا
- yenye nguvu
- پویا
- গতিশীল
- پویا
- متحرک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوینده، دونده
روان، دوان، پویا
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پهلوان محمد خوارزمی ملقب به پوریای ولی و برگرفته از نام قدیمی پوربای (پور=پسر و بای=مرد بزرگ یا رئیس) که به شکل امروزی آن، پوریا تغییر کرده و به معنی پسر مرد بزرگ یا پسر رئیس می باشد