معنی پوگون - جستجوی لغت در جدول جو

پوگون

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرگون — تصویر پرگون

(دخترانه)

لطیف چون پر

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از پوگان — تصویر پوگان

رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، بوگان، بوهمان، بویگان، پرکام

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از پاگون — تصویر پاگون

سردوشی، سردوشی که به لباس نظامیان دوخته می شود

فرهنگ فارسی عمید

زهدان، رحم، (از فرهنگ اسدی نخجوانی) :
وزین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ
غدود و زهره و سرگین و خون و پوگان کن،
کسائی،
و مراد از روز بزرگ روز قیامت است

لغت نامه دهخدا

پسر تومی تو، رئیس ایل هوئی هه بچین در حدود نیمۀ اول قرن هفتم میلادی، (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 193)

لغت نامه دهخدا

(پُ مُ)

الهۀ میوه ها و باغها در اساطیر یونان

لغت نامه دهخدا

رجوع به پاگن شود

لغت نامه دهخدا

(دُ)

دوگونه. دو نوع. دوقسم. مختلف و متفاوت. (یادداشت مؤلف) :
هر دو جهان و نعمتش از بهر مردم است
زین روی جان عقل دو گون و دوتا شده ست.
ناصرخسرو.
و رجوع به دوگونه شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از پاگون — تصویر پاگون

سر دوشی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از دوگون — تصویر دوگون

دوقسم، مختلف و متفاوت

فرهنگ لغت هوشیار

زهدان رحم: وزین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ غدود و زهره و سرگین و خون و پوگان کن. (کسائی)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شوگون — تصویر شوگون

فال نیک تفال خیر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پاگون — تصویر پاگون

سردوشی

فرهنگ فارسی معین

پاگن، سردوشی

فرهنگ واژه مترادف متضاد