جدول جو
جدول جو

معنی پوکر - جستجوی لغت در جدول جو

پوکر
نوعی بازی و قمار با ورق شبیه بازی آس
تصویری از پوکر
تصویر پوکر
فرهنگ فارسی عمید
پوکر
((پُ کِ))
نوعی قمار با ورق
تصویری از پوکر
تصویر پوکر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پورک
تصویر پورک
(پسرانه)
پسر عزیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاکر
تصویر پاکر
(پسرانه)
نام پسر ارد پادشاه اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیکر
تصویر پیکر
تمثال، جسد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توکر
تصویر توکر
پر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکر
تصویر پرکر
انتظار منتظر بودن چشم براه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشکر
تصویر پشکر
جعد موی، موی مجعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پودر
تصویر پودر
گرد وغبار، گرد سپیدی که زنان جای سپیدآب مصرف میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوکه
تصویر پوکه
غلاف فلزی فشنگ که باروت و گلوله آن خالی شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیکر
تصویر پیکر
کالبد، تن، تصویری که نقاش بکشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوکر
تصویر نوکر
خدمتکار مرد، مستخدم، چاکر، سپاهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پودر
تصویر پودر
آنچه خرد شده و به صورت گرد درآمده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژوکر
تصویر ژوکر
برگی از ورق های بازی که تصویر دلقک بر آن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکر
تصویر پیکر
کالبد، تن، هیکل، مجسمه، تندیس، در ریاضیات رقم، شیفر مثلاً عدد ۵۹۴ دارای سه پیکر ۴، ۹ و ۵ می باشد، تصویری که نقاش بکشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوکه
تصویر پوکه
غلاف فلزی فشنگ که باروت و گلولۀ آن خالی شده باشد، هر چیز پوک مثلاً زغال پوکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موکر
تصویر موکر
لاتینی کفک از گیاهان کفک. یا موکرها. کفکها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوکر
تصویر نوکر
خدمتکار، فرمانبردار، گماشته، چاکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکر
تصویر پرکر
((پَ کَ))
منتظر بودن، چشم به راه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پودر
تصویر پودر
گرد، آرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوکه
تصویر پوکه
((کِ))
غلاف فشنگ بی سرب و باروت، فشنگ که ماده سوزنده ندارد، پوک، زغال پوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکر
تصویر پیکر
((پِ کَ))
کالبد، جسم، صورت، تصویر، شکل، ریخت، رقم، نقش و نگاری که برای آرایش و زینت باشد
فرهنگ فارسی معین
از ورق های بازی که در هر دسته دو عدد وجود دارد و می توان آن را به جای هر ورق دیگر به کار برد، آن که در بین عده ای بهترین باشد، دلقک، آن که با رفتار و حرکاتش باعث خنده دیگران شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژوکر
تصویر ژوکر
((کِ))
برگی از دسته ورق بازی که معمولاً روی آن تصویر دلقک دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوکر
تصویر نوکر
((نُ کَ))
خدمتکار مرد، چاکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پور
تصویر پور
ابن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پور
تصویر پور
پسر
فرهنگ لغت هوشیار
بی مغز از میوه های خشک کرده مانند فندوق وپسته وگردو و بادام میان تهی، بی عقل، دندان پوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکر
تصویر پکر
گیج و حیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکر
تصویر پکر
اندوهناک
سرگشته، حیران، خلاوه، گیج و گنگ، کالیوه، گیج، آسمند، مستهام، کالیوه رنگ، واله، آسیون، سرگردان، هامی، کالیو، گیج و ویج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وکر
تصویر وکر
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، بتواز، آشانه، پتواز، پیواز، وکنت، پدواز، آشیانه، کابک، آشیان، کابوک، تکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وکر
تصویر وکر
آشیانه نشیم لانه آشیانه مرغ (در درخت کوه و جز آن)، جمع اوکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکر
تصویر پکر
((پَ کَ))
افسرده، نومید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پور
تصویر پور
پسر، فرزند نرینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوک
تصویر پوک
هر چیز تو خالی، میان تهی
فرهنگ فارسی معین