جدول جو
جدول جو

معنی پولسی - جستجوی لغت در جدول جو

پولسی
شاعر ایتالیائی، مولد فلورانس بسال 1432 میلادی و متوفی بسال 1484 میلادی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پولکی
تصویر پولکی
پول دوست، رشوه گیر، رشوه خوار
فرهنگ فارسی عمید
کرسی کانتن سن و اواز، از ناحیت ورسای، در کنار رود سن و دارای 12386 تن سکنه و آردفروشی، دستگاه تقطیر و کارخانه های دیگر، راه آهن از آن گذرد، کلیسای رومی زیبائی بدانجاست، این شهر مولد سن لوئی است
لغت نامه دهخدا
(لَ)
منسوب به پولک. پولک دار، که پول دوست گیرد: بچه را نباید پولکی کرد، که رشوه پذیرد. که عادت به پول گرفتن دارد. آنکه معتاد بپول گرفتن است. مرتشی. رشوه گیر. رشوه خوار. معتاد به رشوه
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ سی ی)
آنچه بواسطۀ وی به دیگری پیوندند. (ناظم الاطباء). منسوبا، آنچه با وی به دیگری بپیوندند و منه حدیث سعید ابن المسیب رحمه اﷲ: عمر لولم ینه عن المتعه لاتخذها الناس دولسیاً، ای ذریعه للزنا. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
پولس السلیح. (ابن الندیم). صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: در لغت بمعنی کوچک میباشد و او را در زبان عبرانی شاول میگفتند و او حواری ممتاز قبایل بود. بعضی بر آنند که سبب تسمیه و تبدیل شاول به پولس که اسم رومانی است مطابق رسم یهودیانی بود که در دول خارجه میبودند و یا اینکه بواسطۀ احترام سرجیوس پولس که دوست او و یکی از جدیدالایمانان سلف بود این اسم را بر خود قبول نمود، امکان دارد که در طفولیت هم بهمین دو اسم خطاب شده معروف به وده است. و او در شهر طرسوس قلیقیه متولد گشته است و امتیاز رعیتی روم را ارثاً از پدر یافته. والدینش از سبط بن یامین بودند که او را بر حسب رسوم و قواعد یهود تربیت نمودند. تحصیلات خود را در اورشلیم فراگرفته صنعت خیمه دوزی را نیز یاد گرفت. در راه دمشق اعجازاً هدایت یافته تابع مسیح شده مسیح برای او عمده مقصد گردید دل و جان و اندیشه و قوت و قدرت خود را تماماً به مسیح سپرده من بعد چه در حیات و چه در ممات غلام عیسی مسیح شد. (قاموس کتاب مقدس). شهادت وی بسال 67 میلادی در روم صورت گرفت. ذکران وی 29 ژوئن است
لغت نامه دهخدا
تصویری از پولکی
تصویر پولکی
نوعی آب نبات شبیه پولک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پولکی
تصویر پولکی
پول دوست، آن که رشوه پذیرد
فرهنگ فارسی معین
چرم روی کفل اسب که از دو طرف ران به رانکی وصل است تا رانکی
فرهنگ گویش مازندرانی
کهنه ی بچه، گاوی که گوساله اش مرده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی