جدول جو
جدول جو

معنی پوشنی - جستجوی لغت در جدول جو

پوشنی
هر چیز پوشیدنی، جامه، لباس
تصویری از پوشنی
تصویر پوشنی
فرهنگ فارسی عمید
پوشنی
(شَ)
مطلق پوشیدنی که دستار را شاید. پوشش. پوشیدنی. لباس. جامه: و پوشنی ستر زنده و مرده است. نظام قاری (دیوان البسه ص 108) ، ظاهراً پارچه و جامۀ تنک و نازک است:
میزند بادت از آنرو که چو رخت گرما
پوشنی را ز بر خویش جدا میداری.
نظام قاری (دیوان البسه ص 131)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوشنه
تصویر پوشنه
سرپوش که روی چیزی بگذارند، هر چیزی که با آن روی چیزی را بپوشانند، هر چیز پوشیدنی، پوشنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
روشنایی، فروغ، نور
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
گاومیش و گاو و گوسفند شیرده. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) ، کسی که به ریشخند و تدریج هر چه دارد از او بگیرند. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دوشیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نام شهری در ایالت سوری از انگلستان در نه هزارگزی غربی لندن و آن مسقطالرأس مورّخ مشهور گیبون است
لغت نامه دهخدا
(شَ)
بوشنج. فوشنگ. فوشنج. بوشنجه. بوشنگ. یاقوت میگوید شهرکی است میان آن و هرات ده فرسنگ در درۀ کوهی پر درخت و پرمیوه و بیشتر خیرات شهر هرات از آنجا آرند و ازاین شهر عده بسیاری از اهل علم برخاسته اند. (معجم البلدان) : سلطان فرمود نامه ها نبشتند به هرات و پوشنگ و طوس. (تاریخ بیهقی ص 44). قریه ای است میان قندهار و مولتان. (برهان). رجوع به فوشنج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پوشنه
تصویر پوشنه
روی چیزی سر پوش گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشنه
تصویر پوشنه
((شَ نِ))
سرپوش، هر چیزی که با آن روی چیزی را بپوشند، هر چیز پوشیدنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
صراحت، وضوح
فرهنگ واژه فارسی سره
پرتو، تابش، درخشش، روشنایی، رونق، شعاع، صراحت، ضیا، فروغ، وضوح
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
روشنيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
Enlightenment, Lucidity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
illumination, lucidité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیشانی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
iluminación, lucidez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
আলোকসজ্জা , স্বচ্ছতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
просвещение , ясность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
Erleuchtung, Klarheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
просвітлення , ясність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
oświecenie, przejrzystość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
启蒙 , 明晰
دیکشنری فارسی به چینی
روشنی، نور، روشنایی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
روشنی , وضاحت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
การส่องสว่าง , ความชัดเจน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
illuminazione, lucidità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
mwanga, uwazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
aydınlanma, berraklık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
계몽 , 명료함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
啓蒙 , 明晰
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
הארה , בָּרוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
pencerahan, kejernihan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
प्रबोधन , स्पष्टता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
iluminação, lucidez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از روشنی
تصویر روشنی
verlichting, helderheid
دیکشنری فارسی به هلندی