گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل با برگ های باریک و کرک دار و گل های زرد و خوشه ای و دانه های ریز و قهوه ای رنگ و لعاب دار، خیس کرده یا دم کردۀ آن را برای تسکین سینه درد و دفع سرفه می خورند و برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صدا نافع است قدومه، مادردخت، شندله، اوسیمون، جنفج
گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل با برگ های باریک و کرک دار و گل های زرد و خوشه ای و دانه های ریز و قهوه ای رنگ و لعاب دار، خیس کرده یا دم کردۀ آن را برای تسکین سینه درد و دفع سرفه می خورند و برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صدا نافع است قُدومه، مادَردُخت، شَندِله، اوسیمون، جَنفَج
تخم گیاهی است که آن را به عربی قصیصه خوانند و در صفاهان قدامه و در کرمان مادردخت گویند، و خوردن آن قوت باه دهد. (برهان). تخمی لعابی که قدامه و تخم مادردخت نیز گویند. (ناظم الاطباء). تخم گیاهی است که در صفاهان قدامه و در کرمان مادردخت گویند و معرب آن تودریج است. (انجمن آرا) (آنندراج). اشجاره. اروسیمون. شندله. قدومه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).... و به یونانی اروسمن و به عربی بزر خمخم نامند. نبات او را برگ دراز و بی ساق و شاخهای او سرخ و صلب و با اندک خاری ریزه و ثمرش در غلاف باریک و لطیف و تخمش از عدس کوچکتر و اندک پهن و سرخ و زرد و سفید می باشد... و رجوع به لکلرک ج 1 ص 321 ذیل توذری و تحفۀ حکیم مؤمن وفهرست مخزن الادویه و ترجمه ضریر انطاکی و ترجمه صیدنه و بحر الجواهر و اختیارات بدیعی و الفاظ الادویه شود، بمعنی سماق هم بنظر آمده است و معرب آن تودریج است. (برهان). سماق. (ناظم الاطباء)
تخم گیاهی است که آن را به عربی قصیصه خوانند و در صفاهان قدامه و در کرمان مادردخت گویند، و خوردن آن قوت باه دهد. (برهان). تخمی لعابی که قدامه و تخم مادردخت نیز گویند. (ناظم الاطباء). تخم گیاهی است که در صفاهان قدامه و در کرمان مادردخت گویند و معرب آن تودریج است. (انجمن آرا) (آنندراج). اشجاره. اروسیمون. شندله. قدومه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).... و به یونانی اَروسمن و به عربی بزر خمخم نامند. نبات او را برگ دراز و بی ساق و شاخهای او سرخ و صلب و با اندک خاری ریزه و ثمرش در غلاف باریک و لطیف و تخمش از عدس کوچکتر و اندک پهن و سرخ و زرد و سفید می باشد... و رجوع به لکلرک ج 1 ص 321 ذیل توذری و تحفۀ حکیم مؤمن وفهرست مخزن الادویه و ترجمه ضریر انطاکی و ترجمه صیدنه و بحر الجواهر و اختیارات بدیعی و الفاظ الادویه شود، بمعنی سماق هم بنظر آمده است و معرب آن تودریج است. (برهان). سماق. (ناظم الاطباء)
مرکّب از: تو + در + ی، قالی یا گلیم یا بساطی دیگر که در آستانه های در افکنند. قالیچه یا گلیم خردی که میان دو دیوار آستانۀ در افکنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مُرَکَّب اَز: تو + در + ی، قالی یا گلیم یا بساطی دیگر که در آستانه های در افکنند. قالیچه یا گلیم خردی که میان دو دیوار آستانۀ در افکنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
کشیشی انگلیسی که ظاهراً در مائۀ سیزدهم ردّی بر اسلام نوشته و ردودی نیز در ایران بر آن نوشته اند، و ظاهراً این کلمه عنوانی است دینی در مذهب ترسایان مانند کشیش و بطریق و غیره از پاتر لاطینی، در نامۀ شاه عباس کبیر به پاپ آمده است: در این اوقات که پادریان عظام فرآنتونی و فرکلیستو و فرجوآن ... بدینجا آمده بودند ... و فرآنتونی پادری را بازگردانیده ... فرستادیم
کشیشی انگلیسی که ظاهراً در مائۀ سیزدهم ردّی بر اسلام نوشته و ردودی نیز در ایران بر آن نوشته اند، و ظاهراً این کلمه عنوانی است دینی در مذهب ترسایان مانند کشیش و بطریق و غیره از پاتر لاطینی، در نامۀ شاه عباس کبیر به پاپ آمده است: در این اوقات که پادریان عظام فرآنتونی و فرکلیستو و فرجوآن ... بدینجا آمده بودند ... و فرآنتونی پادری را بازگردانیده ... فرستادیم
فرشی که پای در میاندازند، سنگی که پهلوی در میگذارند تا باد در را حرکت ندهد. کشیش و مبلغ مسیحی. در ایران چند پادری مشهورند که کتبی بر رد اسلام نوشته اند و علمای ایران نیز کتبی در رد ایشان تالیف کرده اند از آن جمله میرزا کریم خان و پسر او حاج محمد کریم خان رسایلی در رد پا دریان نوشته اند: (در این اوقات که پادریان عظام فر آنتونی و فر کلیستو و فرجو آن... بدینجا آمده بودند) (نامه شاه عباس کبیر به پاپ)
فرشی که پای در میاندازند، سنگی که پهلوی در میگذارند تا باد در را حرکت ندهد. کشیش و مبلغ مسیحی. در ایران چند پادری مشهورند که کتبی بر رد اسلام نوشته اند و علمای ایران نیز کتبی در رد ایشان تالیف کرده اند از آن جمله میرزا کریم خان و پسر او حاج محمد کریم خان رسایلی در رد پا دریان نوشته اند: (در این اوقات که پادریان عظام فر آنتونی و فر کلیستو و فرجو آن... بدینجا آمده بودند) (نامه شاه عباس کبیر به پاپ)