جدول جو
جدول جو

معنی پهلودرد - جستجوی لغت در جدول جو

پهلودرد
(پَ دَ)
دردپهلو. رجوع به درد پهلو و رجوع به ذات الجنب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پهلودار
تصویر پهلودار
صاحب مال، دارای مال و مکنت که به کسان و نزدیکان خود سود برساند و دیگران از پهلوی او سود و بهره ببرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهلوچرب
تصویر پهلوچرب
چرب پهلو، پهلودار
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
حالت، عمل و چگونگی پهلودار
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
دارندۀ پهلو، چرب پهلو، که بکسان و نزدیکان و چاکران خود نعمت و مال رساند. که نوکران او از او بسیار منتفعشوند. منفعت رسان. (برهان). سودرسان. نافع. کریم و جوانمرد. (آنندراج) : آقائی پهلودار، که نفع او بچاکران و نزدیکان برسد. که بزیردستان خود فوائد بسیار رساند. که چاکران بسبب کمکهای وی غنی شوند:
روزگاریست ز ابنای زمان غیر سخن
هیچکس را نشنیدم که بود پهلودار.
ظهوری.
و این شعر برای معنی ذیل نیز شاهد تواند بود.
- سخن پهلودار، گوشه دار. که گزندگی و دشنامی در ضمن داشته باشد. (برهان). سخن که زیاده از یک محمل داشته باشد و میان دو کس نفاق اندازد. (آنندراج). کلامی متضمن معنایی تند و گزنده:
گر گشایی در چمن بندقبا گاه خرام
بشنوی از لاله و گل حرف پهلودار سرد.
اسیر.
- عیش پهلودار، ثابت و پایدار. (آنندراج) :
غم بسی را کرده صاحب دستگاه
پشت کس بر عیش پهلودار نیست.
ظهوری
لغت نامه دهخدا
(پَ چَ)
چرب پهلو. پهلودار
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ دَ)
دردمند.
لغت نامه دهخدا
(پَ)
مانند پهلو. چون پهلو از دلیری و شجاعت. کلمه در شاهنامه آمده و ممکن است مصحف پیلوار باشد. رجوع به پیلوار شود
لغت نامه دهخدا
(گُ / گَ دَ)
درد گلو. ناراحتی در گلو:
گلودرد آفاق را از عیار
لعابی زجاجی دهد روزگار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هَُ لْ وَ)
نام یکی از دهات قدیم تنکابن بوده است. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 145 از ترجمه فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پهلو درد
تصویر پهلو درد
درد پهلو ذات الجنب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهلودار
تصویر پهلودار
صاحب مال، دارای مکنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلودرد
تصویر گلودرد
آنژین
فرهنگ واژه فارسی سره
درد بعد از زایمان
فرهنگ گویش مازندرانی