آنکه کارش مراقبت از کشتزارهای دهقانان یا تقسیم آب و رسیدگی به برخی از کارهای مردم ده است، کسی که زیردست کدخدا یا میرآب است، نوکر، خدمتکار، پادو، تحصیل دار
آنکه کارش مراقبت از کشتزارهای دهقانان یا تقسیم آب و رسیدگی به برخی از کارهای مردم ده است، کسی که زیردست کدخدا یا میرآب است، نوکر، خدمتکار، پادو، تحصیل دار
گمان، خیال، تصور، برای مثال مشو غرّه بر حسن گفتار خویش / به تحسین نادان و پندار خویش (سعدی - ۱۷۵) اندیشه، بن مضارع پنداشتن و پنداریدن، کنایه از پنداشتن، پسوند متصل به واژه به معنای پندارنده مثلاً دورپندار، نیکوپندار، کنایه از عجب، غرور، تکبر، خودبینی، برای مثال نبیند مدعی جز خویشتن را / که دارد پردۀ پندار در پیش (سعدی - ۸۹)
گمان، خیال، تصور، برای مِثال مشو غرّه بر حُسن گفتار خویش / به تحسین نادان و پندار خویش (سعدی - ۱۷۵) اندیشه، بن مضارعِ پنداشتن و پنداریدن، کنایه از پنداشتن، پسوند متصل به واژه به معنای پندارنده مثلاً دورپندار، نیکوپندار، کنایه از عُجب، غرور، تکبر، خودبینی، برای مِثال نبیند مدعی جز خویشتن را / که دارد پردۀ پندار در پیش (سعدی - ۸۹)
کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
نوعی است از نمک بورقی و آن بذوب طلا و نرمی آن کمک کند. قسمی از آن معدنی است که با طلا و مس در جوانب معدن یافت شودو مصنوع آن از ادرار (بول) و غیره بدست آید
نوعی است از نمک بورقی و آن بذوب طلا و نرمی آن کمک کند. قسمی از آن معدنی است که با طلا و مس در جوانب معدن یافت شودو مصنوع آن از ادرار (بول) و غیره بدست آید