گمان، خیال، تصور، برای مثال مشو غرّه بر حسن گفتار خویش / به تحسین نادان و پندار خویش (سعدی - ۱۷۵) اندیشه، بن مضارع پنداشتن و پنداریدن، کنایه از پنداشتن، پسوند متصل به واژه به معنای پندارنده مثلاً دورپندار، نیکوپندار، کنایه از عجب، غرور، تکبر، خودبینی، برای مثال نبیند مدعی جز خویشتن را / که دارد پردۀ پندار در پیش (سعدی - ۸۹)