معنی پنوماتیک - جستجوی لغت در جدول جو
پنوماتیک
هوائيٌّ
ادامه...
هَوَائِيٌّ
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به عربی
پنوماتیک
Pneumatic
ادامه...
Pneumatic
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پنوماتیک
pneumatique
ادامه...
pneumatique
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پنوماتیک
বায়ুম্যাটিক
ادامه...
বায়ুম্যাটিক
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به بنگالی
پنوماتیک
پنوماتک
ادامه...
پنوماتک
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به اردو
پنوماتیک
pnömatik
ادامه...
pnömatik
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پنوماتیک
pneumatic
ادامه...
pneumatic
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پنوماتیک
neumático
ادامه...
neumático
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پنوماتیک
pneumatisch
ادامه...
pneumatisch
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به آلمانی
پنوماتیک
пневматичний
ادامه...
пневматичний
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پنوماتیک
pneumatyczny
ادامه...
pneumatyczny
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به لهستانی
پنوماتیک
气动的
ادامه...
气动的
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به چینی
پنوماتیک
pneumático
ادامه...
pneumático
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پنوماتیک
pneumatico
ادامه...
pneumatico
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پنوماتیک
pneumatisch
ادامه...
pneumatisch
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به هلندی
پنوماتیک
пневматический
ادامه...
пневматический
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به روسی
پنوماتیک
นิวเมติก
ادامه...
นิวเมติก
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به تایلندی
پنوماتیک
pneumatik
ادامه...
pneumatik
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پنوماتیک
वायुमंडलीय
ادامه...
वायुमंडलीय
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به هندی
پنوماتیک
פנאומטי
ادامه...
פנאומטי
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به عبری
پنوماتیک
空気圧の
ادامه...
空気圧の
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پنوماتیک
공기압의
ادامه...
공기압의
تصویر پنوماتیک
دیکشنری فارسی به کره ای
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
به طور خودکار، دستگاهی که پس از به کار افتادن احتیاج به نیروی انسانی ندارد، شخص بی اراده، آدمک
ادامه...
به طور خودکار، دستگاهی که پس از به کار افتادن احتیاج به نیروی انسانی ندارد، شخص بی اراده، آدمک
فرهنگ فارسی عمید
اتوماتیک
خود کار فرانسوی خودکار دستگاهی که خود به خود کار میکند و نیازی به بودن کارگر بر سر آن نیست خود کار
ادامه...
خود کار فرانسوی خودکار دستگاهی که خود به خود کار میکند و نیازی به بودن کارگر بر سر آن نیست خود کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
ویژگی هر وسیله ای که بدون دخالت انسان و خود به خود کار کند، عملی که بدون فکر کردن انجام شود، خودکار (واژه فرهنگستان)
ادامه...
ویژگی هر وسیله ای که بدون دخالت انسان و خود به خود کار کند، عملی که بدون فکر کردن انجام شود، خودکار (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
خودبخود، خودکار
ادامه...
خودبخود، خودکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
اُتُوماتیک
Automatic
ادامه...
Automatic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
اُتُوماتیک
автоматический
ادامه...
автоматический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
اُتُوماتیک
automatisch
ادامه...
automatisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
اُتُوماتیک
автоматичний
ادامه...
автоматичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
اُتُوماتیک
automatyczny
ادامه...
automatyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
اُتُوماتیک
自动的
ادامه...
自动的
دیکشنری فارسی به چینی
پنوماتک
پنوماتیک
ادامه...
پِنُوماتیک
دیکشنری اردو به فارسی
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
اُتُوماتیک
automático
ادامه...
automático
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر اتوماتیک
اتوماتیک
اُتُوماتیک
automatico
ادامه...
automatico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی