نهانی. نهفته. خبی ٔ. (منتهی الارب). خب ء. (منتهی الارب) (دهار). پوشیده. مستور. غیب. (منتهی الارب). خبیئه. مخفی. مقابل پیدا و آشکار: گوئی اندر دل پنهانت همی دارم دوست به بود دشمنی از دوستی پنهانی. منوچهری. نشست در مجلس عالی بحضور اولیای دولت و دعوت و زعیمان به پنهانیها و آشکارها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311). ز آنروز بترس کاندر او پیدا آید همه کارهای پنهانی. ناصرخسرو. غرضی کز تو نیست پنهانی تو برآور که هم تو میدانی. نظامی. دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب ای عزیز من گناه آن به که پنهانی بود. حافظ. - امثال: که زیر رنج بود گنجهای پنهانی. مجیر بیلقانی. - پنهانی گفتن، تخافت. خفت. (منتهی الارب). ، مخفیانه. در خفا
نهانی. نهفته. خبی ٔ. (منتهی الارب). خَب ْء. (منتهی الارب) (دهار). پوشیده. مستور. غیب. (منتهی الارب). خبیئه. مخفی. مقابل پیدا و آشکار: گوئی اندر دل پنهانت همی دارم دوست به بود دشمنی از دوستی پنهانی. منوچهری. نشست در مجلس عالی بحضور اولیای دولت و دعوت و زعیمان به پنهانیها و آشکارها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311). ز آنروز بترس کاندر او پیدا آید همه کارهای پنهانی. ناصرخسرو. غرضی کز تو نیست پنهانی تو برآور که هم تو میدانی. نظامی. دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب ای عزیز من گناه آن به که پنهانی بود. حافظ. - امثال: که زیر رنج بود گنجهای پنهانی. مجیر بیلقانی. - پنهانی گفتن، تخافُت. خَفت. (منتهی الارب). ، مخفیانه. در خفا
ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی، برای مثال گناه کردن پنهان به از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲ - ۴۶۳) پنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن پنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن پنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، برای مثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵) پنهان کردن: نهان کردن، نهفتن پنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن پنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن پنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی، برای مِثال گناه کردن پنهان بِه از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲ - ۴۶۳) پِنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن پِنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن پِنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، برای مِثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵) پِنهان کردن: نهان کردن، نهفتن پِنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن پِنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن پِنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
نام قصبه ای است در خطۀ اوده از هندوستان و در قضای هردوی از ایالت سیتاپور، واقع در 28 هزارگزی شمال شرقی هردوی، وزیر اکبرشاه صدر جهان مشهور در این قصبه مدفون است و مقبرۀ بسیار باشکوه و مسجدجامع به غایت زیبا دارد، (از قاموس الاعلام ترکی)
نام قصبه ای است در خطۀ اوده از هندوستان و در قضای هردوی از ایالت سیتاپور، واقع در 28 هزارگزی شمال شرقی هردوی، وزیر اکبرشاه صدر جهان مشهور در این قصبه مدفون است و مقبرۀ بسیار باشکوه و مسجدجامع به غایت زیبا دارد، (از قاموس الاعلام ترکی)