- پنهانی
- مخفیانه
معنی پنهانی - جستجوی لغت در جدول جو
- پنهانی
- نهفته نهانی پوشیده مستور مخفی غیب مقابل پیدا آشکار، مخفیانه در خفا، سرار (در احوال ماه) (التفهیم)
- پنهانی
- نهانی، نهفته، پوشیده، به طور پوشیده
برای مثال دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود (حافظ - ۴۴۰)
- پنهانی
- نهفته، نهانی، پوشیده، مخفی، مقابل پیدا، آشکار، مخفیانه، در خفا
- پنهانی
- Furtive, Furtively, Secretively, Stealth
- پنهانی
- скрытный , тайно , скрытный
- پنهانی
- heimlich
- پنهانی
- таємний , потайки , таємно , прихований
- پنهانی
- ukradkowy, potajemnie, sekretne, skryty
- پنهانی
- 秘密的 , 偷偷地 , 秘密地 , 隐秘的
- پنهانی
- furtivo, furtivamente, secretamente, sorrateiro
- پنهانی
- furtivo, furtivamente, segretamente
- پنهانی
- furtivo, furtivamente, secretamente, sigiloso
- پنهانی
- furtif, furtivement, secrètement
- پنهانی
- heimelijk, stiekem, sluipend
- پنهانی
- ลับ , แอบ , อย่างลับๆ , ลับ
- پنهانی
- tersembunyi, dengan diam-diam, secara diam-diam, diam-diam
- پنهانی
- خفيٌّ , سرّيٌّ , سرّيًا , خفيٌّ
- پنهانی
- गुप्त , गुपचुप तरीके से , गुप्त रूप से , गुप्त
- پنهانی
- סודי , בסתר , בסודיות , סמוי
- پنهانی
- ひそかな , こっそりと , 秘密に , 忍び寄る
- پنهانی
- 몰래 , 비밀스럽게 , 은밀한
- پنهانی
- gizli, gizlice
- پنهانی
- fiche, kwa siri, siri
- پنهانی
- গোপন , গোপনে , গোপনে , গোপন
- پنهانی
- خفیہ , چھپ کر , خفیہ طور پر , خفیہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پنهان بودن
پنهانی
منسوب به پنگان یا چرخ پنگانی. آسمان
محرمانه
مخفی، پوشیده، نهان، خفاء
ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی، برای مثال گناه کردن پنهان به از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲ - ۴۶۳)
پنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، برای مثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵)
پنهان کردن: نهان کردن، نهفتن
پنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
پنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن،
پنهان کردن: نهان کردن، نهفتن
پنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
مخفی، مخفیانه، کنایه از خزینه، اندوخته، گنج، کنایه از حقیقت، معنی، راز، سر، کنایه از ضمیر، دل، باطن، کنایه از قبر، گور، مدفن، درونی، نامشهود، کنایه از در نهان، در دل، دزدانه
منسوب به نهان: پنهانی سری: (قسمی نهانیهاء عقلی و قسمی نهانیهاء شریعی) یا زندگی نهانی (زندگی)، در نهان پنهانی: (سید... با سه پسر براهی مجهول بیک هفته باصفهان آمد نهانی)