جدول جو
جدول جو

معنی پندیره - جستجوی لغت در جدول جو

پندیره
تاول زدن و قرمز شدن پوست که نوعی حساسیت پوستی است، برفک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
(دخترانه)
آنچه حاصل اندیشیدن است، فکر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پنداری
تصویر پنداری
گویی، همانا، گوییا، گویا، گمان بری. دراصل فعل مضارع سادۀ دوم شخص مفرد از «پنداشتن» است، (صفت نسبی، منسوب به پندار) خیالی، وهمی، خیال باف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنداره
تصویر پنداره
پندار، خیال، گمان
فرهنگ فارسی عمید
(فِرَ)
پاره و تودۀ بزرگ از خرما، سنگ بزرگ بیرون جسته از سر یا بن کوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). منتهی الارب این معانی را در ذیل فندیر نیز آورده است، پاره ای از کوه جز فدره. (منتهی الارب). ج، فنادیر. (اقرب الموارد) ، سنگ گردی را گویند که از سر کوه بغلطانند. (برهان) ، کندر. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ / رِ)
پنیرک. خبازی. ملوکیه. نان کلاغ. و صاحب برهان گوید که آفتاب گردک را نیز گویند که نیلوفر است و جانوری هم باشد که به سریانی حربا گویند. لکن این دو معنی اخیر هر دو غلط است و از ترجمه پنیره به آفتاب گردک به اشتباه افتاده اند. رجوع به پنیرک شود
لغت نامه دهخدا
(کِ رَ)
درشتی و ستبری و غلظت و ضخامت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: انه لذو کندیره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پِ رَ / رِ)
احمق و بی وقوف. (آنندراج). ظاهراً مجعول است
لغت نامه دهخدا
(حِ رَ)
سیاهی چشم. ج، حنادیر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) ، جعلته حندیره عینی، آنرا نصب العین خویش کردم. (منتهی الارب). رجوع به حندر شود
لغت نامه دهخدا
(پِ رَ/ رِ)
بمعنی... پندار است که فکر و خیال و تخیل باشد و پندارگان بمعنی تخیلات. (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پندیدن
تصویر پندیدن
پند دادن، پند گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
حاشیه ای که در اطراف چیزی مخصوصاً سکه های فلزی بشکب زنجیر درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پندیات
تصویر پندیات
اندرز صلاح گویی نصیحت موعظه وعظ ذکر تذکیر، عهد میثاق
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره نعناعیان که پایا میباشد. ساقه اش تقریبا استوانه یی (ولی همان شکل کلی چهار گوش بودن تیره خود را حفظ کرده) و منشعب است و برگهایش بیضوی ولی گردتر از برگ نعناع است. دندانه هاش برگهایش ظریف و گلهایش گلی رنگ و بطور فراهم در نقاط مختلف ساقه بافواصل نسبتا زیاد مجتمع میباشد. این گیاه در اکثر نواحی آسیا و اروپا و آفریقا و دیگر نقاط دنیا در اماکن مرطوب خصوصا کنار جویبار ها میروید (در ایران نیز در بیشتر نواحی کنار جویبارها و رود خانه ها بفراوانی میروید)، پودنه دارای اسانس معطر با بوی قوی و مطبوع میباشد و از اسانس پودنه در تداوی و صابون سازی استفاده میکنند (اسانس آن دارای مانتولاستات دو مانتیل سیموننن دیپانتن و پولدژون میباشد)، برای این گیاه اثر خلط آور باد شکن و قاعده آور و مقول و سهل کننده هضم ذکر کرده اندپونه پودنه لب جوی پودنه جویباری نعناع وحش پودپوناغاغه حبقحبق الما غاغ پودینه حبق التمساح فوتنجفودنج نمامنعنع المافودنج النهریکوهینه غلیجن جلنجوجه جلنجویه صعتر الفرس عتر فارسی قلیه راقوته پودنگ پودنه دشتی پودنه صحرایی ظفیره ظفیرا فودنج جبلی فوتنج بری. یا پودنه بری. پودنه. یا پودنه دشتی. پودنه. پودنه صحرایی. پودنه. یا عرق پودنه. مایعی که پس از جوشاندن در آب و تقطیر بخارات حاصله بدست می آید. بخارات حاصله از جوشاندن پودنه در آب حاوی مقادیر زیاد اسانس های مختلف این گیاه و مقدار زیادی بخار آب است که پس از تقطیر بصورت محلولی از اسانسهای پودنه در آب درمیظید. این مایع را در تداوی بکار میبرند یا برای تهیه اسانس خالص پودنه مورد استفاده قرار میدهندعرق پونه. یا پودنه لب جوی. پودنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسندیده
تصویر پسندیده
مطبوع، پذیرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرندینه
تصویر پرندینه
آنچه از پرند درست کنند هر چه از حریر سازند پرندینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندیسه
تصویر تندیسه
صورت تصویر تمثال، مجسمه، پیکر جثه، کالبد قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنزیره
تصویر خنزیره
خوک ماده، چرخه، چرخ چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
فکر، تصور، گمان، خیال، وهم، تدبیر، رای، عزیمت
فرهنگ لغت هوشیار
خلاشه و خاشاکی که پس از پوشش خانه بر بام اندازند تا بر بالای آن خاک و گل ریزند و بیندایند
فرهنگ لغت هوشیار
سرو کوهی، صمغی که از گونه های سرو کوهی استخراج میشود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمنا از آن جهت ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده میکردند از مخلوط سندروس و روغن بزرگ روغنی به نام روغن کمان حاصل میکرده اند که از آن جهت چرب کردن کمانها استفاده میشد حجرالسندروس، تبریزی، نارون
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره گزنه ها جزو دسته توتها که بلندیش تا 12 متر میرسد و بر خلاف توت یک پایه است و گلهای نر و ماده اش بر روی یک درخت است تین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندیمه
تصویر بندیمه
تکمه لباس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاخیره
تصویر پاخیره
بنای دیوار و خانه ذ پی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندینه
تصویر بندینه
تکمه، گوی گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنداره
تصویر پنداره
پندار گمان، تخیل خیال، فکر اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنداره
تصویر پنداره
((پِ رِ))
گمان، خیال، فکر، اندیشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پسندیده
تصویر پسندیده
جایز، مناسب، مجاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پنداری
تصویر پنداری
خیالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پنداره
تصویر پنداره
مفهوم، مخیله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنجیره
تصویر زنجیره
سریال، سلسله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
فکر، ایده، تفکر، ذهن، تامل
فرهنگ واژه فارسی سره
پنیر
فرهنگ گویش مازندرانی
تاول، قرمز شدن پوست، حساسیت پوستی، برفک دهان
فرهنگ گویش مازندرانی
شیر ترشیده که به صورت پنیر در آید
فرهنگ گویش مازندرانی