- پناهندگی
- حالت و عمل پناهنده یا پناهندگی سیاسی. عمل سیاستمداری که برای نجات خود بکشور دیگری پناهنده شود
معنی پناهندگی - جستجوی لغت در جدول جو
- پناهندگی
- حالت و عمل پناهنده، پناهنده بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالت و چگونگی پناهیده
تفرقه
خواهش درخواست، خواستاری خواستگاری
پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار
جستجو تجسس تفحص
حالت و چگونگی پندارنده
حالت و چگونگی پلاسنده
آنکه قابل پناهیدن است
پاشیدگی، پریشانی، تفرقه
تفحص، تجسس، تحقیق، رسیدگی
خواستار بودن، خواهنده بودن، خواستاری
Sparseness
редкость
Dürftigkeit
розрідженість
rzadkość
escassez
scarsità
escasez
rareté
schaarsheid
ความเบาบาง
kelangkaan
تبعثرٌ
विरलता
דְּלִילוּת
seyrek olma
uchache
বিরলতা