معنی پناهندگی - فرهنگ فارسی عمید
معنی پناهندگی
- پناهندگی
- حالت و عمل پناهنده، پناهنده بودن
تصویر پناهندگی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پناهندگی
پناهندگی
- پناهندگی
- حالت و عمل پناهنده یا پناهندگی سیاسی. عمل سیاستمداری که برای نجات خود بکشور دیگری پناهنده شود
فرهنگ لغت هوشیار
پناهیدگی
- پناهیدگی
- حالت و چگونگی پناهیده. رجوع به پناهیده شود
لغت نامه دهخدا
پراکندگی
- پراکندگی
- پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار
فرهنگ لغت هوشیار