جدول جو
جدول جو

معنی پلیدکاری - جستجوی لغت در جدول جو

پلیدکاری
(پَ)
زنا. (دهار) (مهذب الاسماء) (مجمل اللغه). تبهکاری
لغت نامه دهخدا
پلیدکاری
شرارت
تصویری از پلیدکاری
تصویر پلیدکاری
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پایداری
تصویر پایداری
ایستادگی، مقاومت، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالیزکاری
تصویر پالیزکاری
سبزی کاری، صیفی کاری، شغل و عمل پالیزکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیدکاری
تصویر سفیدکاری
شغل و عمل سفیدکار، گچ مالیدن به دیوار، گچ کاری، کنایه از بی حیایی، بی شرمی
فرهنگ فارسی عمید
سبزی کاری، صیفی کاری
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
سپید کردن. عمل سپید کردن. گازری:
بدست تو چو شفق تیغ سرخ روی و هنوز
سپیدکاری روز و سیه گلیمی شام.
ظهیر فاریابی (از شرفنامه).
، سپید کردن. روشنی دادن. روشن بودن:
شب چو نقش سیاه کاری بست
روزگار از سپیدکاری رست.
نظامی (هفت پیکر ص 239).
، منافقی. دورویی:
یا باش دشمن من یا دوست باش ویحک
نه دوستی نه دشمن اینت سپیدکاری.
منوچهری.
با همه سرزدگی و سیه رویی که از سپیدکاری خویش داشت. (مرزبان نامه).
دل من از سیهی دادن تو سیر آمد
دل تو سیر نگشت از سپیدکاری خویش.
انوری.
اگر نه رای تو بودی برویم آوردی
سپیدکاری گردون هزار روز سیاه.
انوری.
با ما سپیدکاری از حد همی برد
ابر سیاه کار که شد در ضمان برف.
کمال الدین اسماعیل (از بهار عجم).
گشتم از غم من سیاه گلیم
زردرو از سپیدکاری تو.
سیدحسن غزنوی.
و رجوع به سپیدکار شود، نیکبختی. (شرفنامه). صالحی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
زناکار. زانی. زانیه. (مهذب الاسماء). قحبه. روسپی. جلب. (زمخشری). بدکار. بغی ّ. عاهر. عاهره (زن). مسافح
لغت نامه دهخدا
(سَ /سِ)
گچ کاری. دیوار یا سقف خانه را با گچ برنگ سفید درآوردن. سپیدی. رنگ سپید:
آموزد سرو را سواری
شوید ز سمن سفیدکاری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(کِ)
شغل و عمل کلیددار. (فرهنگ فارسی معین) :و کلیدداری ضریح مبارک نیز به او تعلق داشت. (عالم آرا، از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلیددار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پدیداری
تصویر پدیداری
حالت و چگونگی پدیدار وضوح
فرهنگ لغت هوشیار
عمل پایکار. شاگردی خانه شاگردی، رعیتی نوکری مقابل امیری پادشاهی سلطنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
عمل پیشکار چاکری خدمتکاری مقابل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلید کار
تصویر پلید کار
بدکار، زناکار روسپی قحبه جلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلید کاری
تصویر پلید کاری
تبهکاری تباهکاری بدکاری، زنا
فرهنگ لغت هوشیار
ایستادگیپافشاری تاب مقاومت دوام. پایداری کردن پا فشردن پای داشتن مقاومت کردن استقامت ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیدکاری
تصویر سفیدکاری
گچکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
خدمتکاری، چاکری، معاونت، مباشرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپیدکاری
تصویر سپیدکاری
نیکوکاری، درستکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
ایستادگی، پافشاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
قوام، استقامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
خدمت کردن، خدمت
فرهنگ واژه فارسی سره
گچ کاری، نازک کاری
متضاد: سفت کاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
Persevering, Persistence, Persistency, Stabilization, Steadiness, Sustainability
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
persévérant, persistance, stabilisation, stabilité, durabilité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
настойчивый , упорство , настойчивость , стабилизация , устойчивость , устойчивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
beharrlich, Beharrlichkeit, Beständigkeit, Stabilisierung, Nachhaltigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
наполегливий , стійкість , постійність , стабілізація , стабільність , стійкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
wytrwały, trwałość, uporczywość, stabilizacja, stabilność, zrównoważoność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
坚持的 , 持续性 , 持久性 , 稳定化 , 稳定性 , 可持续性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
perseverante, persistência, estabilização, estabilidade, sustentabilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
perseverante, persistenza, stabilizzazione, stabilità, sostenibilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
perseverante, persistencia, estabilización, estabilidad, sostenibilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
volhardend, persistentie, vasthoudendheid, stabilisatie, stabiliteit, duurzaamheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
ที่พากเพียร , ความยืนหยัด , ความต่อเนื่อง , การทำให้มั่นคง , ความมั่นคง , ความยั่งยืน
دیکشنری فارسی به تایلندی