- پلید
- اکبیری، خبیث
معنی پلید - جستجوی لغت در جدول جو
- پلید
- ناپاک، شوخ، نجس، خبیث
- پلید
- ناپاک، آلوده، نجس،
برای مثال منشین با بدان که صحبت بد / گرچه پاکی تو را پلید کند ، چرکین، فژاک، فژاگن، فژاگین(سنائی۲ - ۶۱۹)
- پلید ((پَ))
- ناپاک، نجس، بدکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شرارت، خباثت
ناپاکی شوخگنی شوخی چرک فژ آژیخ وژن وسخ چرک قذرات، زباله آشغال خاکروبه خاشاک آخال خس و خاک، مواد زاید خبث ریم، نجاست خبث سرگین آدمی گوه گه فضله عذره. توضیح فرهنگستان کلمه (پلیدی) را بمعنی اخیر پذیرفته است
پژوهش کردن تجسس کردن پالیدن، آهسته بجایی در شدن خزیدن
ناپاکی، آلودگی. نجاست
Foulness, Vileness
отвратительность , мерзость
Unrat, Niedertracht
огидність , підлість
brudność, nikczemność
邪恶 , 卑鄙
imundície, vileza
sporcizia, viltà
inmundicia, vileza
saleté, bassesse
vuiligheid, gemeenheid
ความสกปรก , ความเลวร้าย
kekotoran, kejahatan
فحشٌ , خبثٌ
गंदगी , घिनौना
לכלוך , שְׁפָלוּת
不潔 , 卑劣さ
더러움 , 비열함
iğrençlik, alçaklık
uchafu, unyama
অপবিত্রতা , ঘৃণ্যতা
ناپاکی , خباثت
پاسبان، شهربانی، شهربان
کند خاطر، کاهل و کند
آشکار، نمایان، ظاهر