- پلیتگی
- تافته بودن چون فتیله فتیله بودگی
معنی پلیتگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ثبات، بقا، ثبت
پرش طیران. یا پریدگی رنگ. رنگ پریدن رنگد باختگی. پرشدگی
پخته شدگی
ورم کردگی
حالت و چگونگی پلکیده
حالت و چگونگی پلغیده
حالت و چگونگی پلغیده
نوعی از خربزه
سیاست علم سیاست مدن
حالت و کیفیت پیخته
حالت و کیفیت پیلتن عظمت جثه زورمندی
خوی و طبیعت و نیک و سیرت خوب و نیکو
کاهل و لا ابالی بودن زن
شلخته بودن، وضع و حالت شلخته
پف کردگی، حالت و چگونگی ورم کرده و آماسیده
اجسامی که از اجتماع چند مولکول در یک مولکول تشکیل یافته باشند
حالت و چگونگی پیخته
Sloppiness
неряшливость
Schlampigkeit
неохайність
niedbałość
desleixo
trascuratezza
desaliño
négligence
slordigheid
लापरवाही
kelalaian
إهمالٌ