جدول جو
جدول جو

معنی پلوس - جستجوی لغت در جدول جو

پلوس
فریبنده ای که به چرب زبانی مردم را از راه بدر کند
تصویری از پلوس
تصویر پلوس
فرهنگ لغت هوشیار
پلوس
چرب زبانی، خوشامدگویی برای فریب دادن
تصویری از پلوس
تصویر پلوس
فرهنگ فارسی عمید
پلوس
((پُ))
پلواس، فریب دادن، چرب زبانی
تصویری از پلوس
تصویر پلوس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که با تواضع و چرب زبانی و خوشامد گویی دیگری را فریب دهد متملق خوشامد گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپلوس
تصویر چپلوس
چاپلوس، آنکه با چرب زبانی و خوشامدگویی دیگری را فریب بدهد، خوشامدگو، چرب زبان، متملق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملوس
تصویر ملوس
(دخترانه)
قشنگ، ظریف و خوشگل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پلیس
تصویر پلیس
پاسبان، شهربانی، شهربان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلوس
تصویر آلوس
در کلمه مرکب (چشمالوس) بمعنی آغیل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالوس
تصویر پالوس
کافور مغشوش پالوس بالوس بالوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلوس
تصویر جلوس
نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
گلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلون
تصویر پلون
پلوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلوک
تصویر پلوک
تکیه گاه چوبین کناربام محجر، پتک و چکش آهنگران مطراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلوطس
تصویر پلوطس
بلوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلواس
تصویر پلواس
فریب دادن بچاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلمس
تصویر پلمس
مضطرب شدن و دست و پا گم کردن اضطراب، متهم ساختن، دروغ گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلیس
تصویر پلیس
لفظ فرانسوی به معنای پاسبان اداره شهربانی
فرهنگ لغت هوشیار
انتظار امید: با عقل کار دیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس. گفتم زجور اوست که ارباب فضل را عمر عزیز میرود اندر سر پیوس. (ابن یمین)، طمع توقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیوس
تصویر پیوس
پیوسیدن، امید، انتظار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملوس
تصویر ملوس
نرم وقشنگ، زیبا، خوشگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلمس
تصویر پلمس
بهانه، تهمت، دروغ، اضطراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلوس
تصویر جلوس
نشستن، کنایه از نشستن بر تخت سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوس
تصویر کلوس
اسبی که چشم و پوزه اش سفید باشد و آن را شوم می دانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
فرشی که از پشم به رنگ های مختلف می بافند و پرز ندارد، گلیم، جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن می کنند، برای مثال برکنی از شاهد مجلس لباس / اطلس و پوشش پلاس اندرپلاس (جامی- مجمع الفرس - پلاس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالوس
تصویر پالوس
بالوس، کافوری که آن را با چیزی شبیه کافور مخلوط کرده باشند، کافور مغشوش
فرهنگ فارسی عمید
خر نوب هندی خیار شنبر خیار چنبر از گیاهان لاتینی تازی گشته چیمکانی از گیاهان، جمع فلس، پشیز ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلوس
تصویر قلوس
جمع قلس، ریسمان های ستبر، ریسمان های کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوس
تصویر کلوس
اسبی که چشم و روی و پوز او سفید باشد و آنرا شوم میدانستند: (کلوس (و) کژ دم و چپ شوره پشت و آدم گیر یسارو عقرب و چل سم سفید و کام سیاه)، (بنقل رشیدی در چل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوس
تصویر ملوس
زیبا و خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الوس
تصویر الوس
((اُ))
اولوس، طایفه، قبیله، جماعت، جمع الوسات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلیس
تصویر پلیس
((پَ))
ناهمواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلیس
تصویر پلیس
((پُ))
مجموعه نیروهای انتظامی یک کشور، شهر یا جامعه، پاسبان، آژان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلوک
تصویر پلوک
((پَ وَ))
تکیه گاه چوبین کنار بام، محجر، پتک و چکش آهنگران، مطراق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلواس
تصویر پلواس
((پَ))
فریب دادن به چاپلوسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلمس
تصویر پلمس
((پَ مَ))
مضطرب شدن و دست و پا گم کردن، اضطراب، متهم ساختن، دروغ گفتن
فرهنگ فارسی معین