جدول جو
جدول جو

معنی پلتاوا - جستجوی لغت در جدول جو

پلتاوا
(پُ)
نام ایالتی از ایالات روسیه محدود به ایالات چرنیکوف، کورسک، خارکف، یکاترنیوسلاو، و کیف. مساحت آن 49895 هزارگز مربع و اراضی آن عبارت است از جلگه های حاصلخیز پهناور و چراگاههای زیبا. و در این سرزمین اسب های بسیار بعمل می آورند. (قاموس الاعلام ترکی ذیل پولتاوه)
نام شهری در اوکرانی در مغرب خارکف و 1400هزارگزی جنوب شرقی لنین گراد. دارای نودودو هزار تن سکنه. شارل دوازدهم پادشاه سوئد بسال 1709م. در این محل از پطر کبیر شکست یافت. رجوع به پطر کبیر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از التوا
تصویر التوا
پیچ خوردن، پیچیده شدن، درهم پیچیدن، پیچیدگی، تا خوردن، خمیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلاو
تصویر پلاو
پلو، برنج پخته و صافی کرده مخلوط با گوشت یا سبزی یا باقلا یا لوبیا و امثال آن ها، با هر یک از حبوب مانند باقلا یا لوبیا یا عدس پخته شود به اضافۀ نام آن نامیده می شود مثلاً باقلا پلو، لوبیا پلو، عدس پلو
فرهنگ فارسی عمید
(وَ / وِ)
پاتابه. پاپیچ. پالیک. بادیج:
صوف ارچه شود کهنه دوزند کلاه از وی
دیبا چو شود کهنه پاتاوه نخواهد شد.
نظام قاری.
اگرچه هر دو سفیدند کاسر و سالو
از این کنند بدستار از آن به پاتاوه.
نظام قاری.
- پاتاوه باز کردن، القاء جران. القاء عصا. رحل اقامت افکندن
لغت نامه دهخدا
(پْلا / پِ)
نام قصبه ای است در 11هزارگزی شمال شرقی کوسینه و در قضای کوسینه. این قضا تابع سنجاق ایپک است و سنجاق ولایت قوصوه میباشد و واقع در نزدیکی حدود قره داغ و در شمال آرناؤدستان است قصبۀ نامبرده در ساحل رود خانه لیم و در کنار دریاچۀ پلاوا در جلگۀ نزهی واقع شده. سکنۀ آن 3500 تن 2 جامع و30 باب دکان دارد بموجب قرارداد کنگرۀ برلن این قصبه به انضمام کوسینه به قره طاغ واگذار شد اما در اثر مقاومت اهالی با الکون مبادله شد. طول دریاچه 4 هزارگز و عرض اعظم به سه هزاروپانصد گز بالغ میشود. پارۀ انواع ماهی هادر اینجا یافت شود. (قاموس الاعلام ترکی ذیل پلاوه)
لغت نامه دهخدا
(پِ لُ)
شهری است دربرزیل (ریو گراند د سول) دارای شصت هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(پْلا / پِ وِ)
نام شهری در آلمان (ساکس) دارای 112000 تن سکنه. مرکز بزرگ صنعت قلاب دوزی (برودری) و منسوجات است
لغت نامه دهخدا
(پَ)
فتاوی. پتابی. (قسمی از مرکبات) از قبیل پرتقال و ترنج و غیره و در التدوین آمده است که نام میوه ای است در جنگلهای مازندران
لغت نامه دهخدا
(پُ)
چیره. (اوبهی). و صاحب فرهنگ شعوری بکلمه معنی پرتاب میدهد
لغت نامه دهخدا
(ژِ)
نام کنونی شهر میتو در لتونی، پایتخت قدیم کورلاند روسیه، دارای 28000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
نوعی از مرکبات و آن در ولایات ساحلی بحر خزربسیار است، پتاوی، فتاوی، شاید منسوب به باتاویا
لغت نامه دهخدا
(پْلِ / پِ لِ تُنْ)
یکی از دانشمندان روم. او در سال 1355م. در قسطنطنیه متولد گشت و بسال 1452 درگذشت و مدتی مدید در فلورانس اقامت گزید او تألیفاتی در فلسفه و تاریخ دارد. وی افلاطون را بر ارسطو ترجیح میداد و با یورکی طربزونی در این زمینه مباحثات و معارضات دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ اَوْ وَ)
امپراطور روسیه پسر کاترین دوم متولد در پطرسبورگ بسال 1754 میلادی وی از 1796 تا 1801 میلادی سلطنت کرد و بر اثر توطئۀ درباری کشته شد
پاپ از سال 757 تا 767 م
لغت نامه دهخدا
(پْلو / پِ اوکْ)
مرکز بخشی از ایالت کت دو نر در شهرستان سن بریوک دارای 3685 تن سکنه و راه آهن
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کلاته ای است در کاخک گناباد از خراسان
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نعمت. (غیاث اللغات) ، طعام معروف که از برنج و گوشت سازند. پلو
لغت نامه دهخدا
تاوه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام بزرگترین معبد بت پرستان تابع دین بودا در نزدیکی شهر لهاسا از سرزمین تبت و آن تحت ادارۀ بزرگترین رئیس روحانی بودائیان دالای لاما میباشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلاو
تصویر پلاو
پلو، نعمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاتو
تصویر پلاتو
کفه ترازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتاو
تصویر پرتاو
پرتاب، چیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التوا
تصویر التوا
در پیچیدن پیچ خوردن پیچیده شدن، پیچیدگی پیچش خمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتاوی
تصویر پتاوی
توسرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتاور
تصویر پشتاور
تپانچه ششلول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتاوه
تصویر پاتاوه
پاتابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتاوی
تصویر پاتاوی
توسرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتاوی
تصویر پاتاوی
میوه ای است از جنس مرکبات شبیه پرتقال و لیمو طعم آن ترش و شیرین است و گوشت آن سرخ است، توسرخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلاو
تصویر پلاو
((پَ))
پلو، نعمت
فرهنگ فارسی معین
راه پشتی، راهی که در پشت آبادی است، راه قدیمی مالروی لنگا
فرهنگ گویش مازندرانی
پاپیچ، پاتاوه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از منطقه ی گلیجان قشلاقی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
تیرهای چوبی زیر سقف خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تعویق
دیکشنری اردو به فارسی
پشیمانی
دیکشنری اردو به فارسی