- پلاستیک
- فرانسوی ریخت پذیر، با فتساز آنچه بتواند جای بافت های از میان رفته گیاهی یا جانوری را پر کند، تپنگه ماده ای که در تپنگ (قالب) ریزند و از آن چیزهای گوناگون سازند ماده ای که قابل پیوند یا قابل دخول در انساج حیوانی یا گیاهی باشد ماده ای که بتواند جای انساج منهدم شده و از بین رفته حیوانی یا گیاهی را پر کند و همان وظیفه را انجام دهد، ماده ای که جهت قالب گیری چیزی بکار آید، ماده ای شبیه رزین که از آن اشیا مختلف سازند. ماده ای که جهت قالب گیری وساختن چیزی بکار برود
معنی پلاستیک - جستجوی لغت در جدول جو
- پلاستیک ((پِ))
- نام عمومی اقسام فرآورده های پلیمری دارای منشأ آلی که در دمای معمولی پایدارند ولی به وسیله حرارت یا فشار می توان آن ها را شکل داد و به صورت ورقه، میله یا رشته درآورد
- پلاستیک
- ماده ای از جنس سلولوئید و لاستیک که آن را به صورت مایع در قالب می ریزند و اشیای مختلف از آن می سازند، هر مادۀ شکل پذیر که قابل قالب ریزی باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Plastic
пластиковый
plastik
пластик
plastik
plástico
plastica
plástico
plastique
plastic
พลาสติก
plastik
بلستيكيٌّ
प्लास्टिक
פלסטיק
プラスチック
plastiki
প্লাস্টিক
پلاسٹک
قابل ارتجاع، کش سان، نرم و قابل انعطاف
فرانسوی رویی رویه چدخ در خودرو چرم مانندی از کائوچو، رویه چرخ وسایط نقلیه (مانند اتومبیل)، کشدار، رویه چراغ اتومیبل و بعضی از وسایل نقلیه
ماده چرم مانند که از شیره بعضی گیاهان گرفته می شود و پس از یک رشته اعمال صنعتی برای ساختن اشیاء مختلف به کار می رود
مادۀ جامد، قابل ارتجاع وانعطاف پذیر که در تهیۀ روکش چرخ وسایل نقلیه و مانند این ها کاربرد دارد، رویۀ چرخ اتومبیل و وسایل نقلیه، تایر
فرانسوی توفنده
برگرفته از الاستیک خیزه واری حالت ارتجاعی
علمی که حرکت یا پرتاب گلوله ها و موشک ها را بررسی می کند، پرتاب شناسی
از فرانسوی رویه ای، رویی فروش آنچه از لاستیک ساخته شده: کفش لاستیکی، لاستیک فروش فروشنده چرخ لاستیکی
آزمایش، ممارست، تجربه فرانسوی آزمون، کاریک
منسوب به پلاس از پلاس