جدول جو
جدول جو

معنی پفیوز - جستجوی لغت در جدول جو

پفیوز
مرد سست، تنبل، بی عرضه و بی کفایت، بی رگ، بی غیرت
تصویری از پفیوز
تصویر پفیوز
فرهنگ فارسی عمید
پفیوز
(پُ)
در تداول عوام، سست و ضعیف و بیکاره. په په. پخمه. چلمن
لغت نامه دهخدا
پفیوز
پخمه، سست وضعیف و بیکاره
تصویری از پفیوز
تصویر پفیوز
فرهنگ لغت هوشیار
پفیوز
((پُ))
بی غیرت، بی صفت
تصویری از پفیوز
تصویر پفیوز
فرهنگ فارسی معین
پفیوز
احمق، نادان، بی غیرت، قرمساق، بی حمیت، بی درد، بی رگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

وسیله ای برای حفاظت مدارهای الکتریکی که در هنگام عبور جریان الکتریکی قوی، مدار را قطع می کند
فرهنگ فارسی عمید
(پَ / پِ)
پوزه. پوز. بتفوز. رجوع به پتفوز شود. غمامه، پیفوز بند. (صراح). رجوع به پتفوز بند شود
لغت نامه دهخدا
سیم فلزی که در مسیر جریان برق تعبیه کنند، اگر جریان بسیار قوی و خطرناک باشد سیم مزبور ذوب میشود و جریان را قطع میکند، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پفیوزی
تصویر پفیوزی
چگونگی و حالت آنکه پفیوز است
فرهنگ لغت هوشیار
رشته نازک فلزی که در سر راه جریان برق قرار میدهند که جریان برق هر موقع زیادتر از حد معین گردد ذوب شود و جریان را قطع نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیوز
تصویر فیوز
اسبابی که جهت جلوگیری از عبور جریان شدید الکتریسته در یک مدار به کار می رود
فیوز پراندن: کنایه از حیرت زده شدن
فرهنگ فارسی معین