جدول جو
جدول جو

معنی پشکر - جستجوی لغت در جدول جو

پشکر
(پِ کَ)
بمعنی پشک است که سرگین گوسفند و بز و آهو و شتر باشد. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
پشکر
ده پشکر، میانۀ شمال و مشرق بهبهان است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
پشکر
جعد موی، موی مجعد
تصویری از پشکر
تصویر پشکر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاکر
تصویر پاکر
(پسرانه)
نام پسر ارد پادشاه اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تشکر
تصویر تشکر
شکر کردن، سپاسگزاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لشکر
تصویر لشکر
قسمتی از ارتش که عدۀ افراد آن در حدود دوازده هزار نفر است، گروه بسیار از سپاهیان، سپاه
لشکر انگیختن: حرکت دادن لشکر، برانگیختن لشکر به جنگ
لشکر جرار: لشکر آراسته و انبوه و بسیار
لشکر کشیدن: حرکت دادن لشکر به سوی دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکر
تصویر پیکر
کالبد، تن، هیکل، مجسمه، تندیس، در ریاضیات رقم، شیفر مثلاً عدد ۵۹۴ دارای سه پیکر ۴، ۹ و ۵ می باشد، تصویری که نقاش بکشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشکم
تصویر پشکم
بشکم، ایوان، صفه، بارگاه، خانۀ تابستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوکر
تصویر پوکر
نوعی بازی و قمار با ورق شبیه بازی آس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشکل
تصویر پشکل
سرگین اسب، الاغ، استر، شتر، گوسفند، بز و آهو که گرد و مانند گلوله باشد، پشگل
فرهنگ فارسی عمید
(پِ کِ رَ)
بمعنی پشکر است که پشکل گوسفند و امثال آن باشد. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیکر
تصویر پیکر
کالبد، تن، تصویری که نقاش بکشد
فرهنگ لغت هوشیار
سپاه، جیش، حشم، رجل، قسمتی از ارتش که عده افراد آن در حدود دوازده نفر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشکر
تصویر گشکر
نوعی خرما در جیرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشکر
تصویر کشکر
درخت گل ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
فضله گوسفند و آهو، سرگین گوسفند و اسب وآهو وخرواسترواشتر و گاو آنگاه که سخت مدور باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکر
تصویر تشکر
سپاس گزاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشکم
تصویر پشکم
ایوان و بارگاه پچکم بچکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکر
تصویر اشکر
سپاس دارتر حق شناس تر. مقامی است در موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشکره
تصویر پشکره
مدفوع بز و گوسفند و آهو و شتر، جعد موی، موی مجعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکر
تصویر پرکر
انتظار منتظر بودن چشم براه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشور
تصویر پشور
نفرین دعای بد لعنت پشول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشکی
تصویر پشکی
مجعد بودن جعودت. قسمی مروارید
فرهنگ لغت هوشیار
مالیدن انگشتان در موقع عیش و طرب و رقص که صدایی از آن حادث گردد بشکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکر
تصویر اشکر
((اَ کَ))
سپاس دارتر، حق شناس تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشور
تصویر پشور
((پُ))
نفرین، دعای بد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشکم
تصویر پشکم
((پِ کَ))
ایوان و بارگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشکل
تصویر پشکل
((پِ کِ))
سرگین گاو و گوسفند و شتر و بز و مانند آن، قرعه ای که چند نفر در میان خود برای تقسیم اسباب و اشیاء یا انجام کاری بیندازند، پشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکر
تصویر پرکر
((پَ کَ))
منتظر بودن، چشم به راه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوکر
تصویر پوکر
((پُ کِ))
نوعی قمار با ورق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکر
تصویر پیکر
((پِ کَ))
کالبد، جسم، صورت، تصویر، شکل، ریخت، رقم، نقش و نگاری که برای آرایش و زینت باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشکر
تصویر تشکر
((تَ شَ کُّ))
شکر کردن، سپاسگزاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لشکر
تصویر لشکر
((لَ کَ))
سپاه، واحد نظامی که به طور متوسط شامل سه تیپ است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکر
تصویر پیکر
تمثال، جسد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشکر
تصویر تشکر
سپاسگزاری، سپاسمندی، سپاس
فرهنگ واژه فارسی سره