جدول جو
جدول جو

معنی پشندی - جستجوی لغت در جدول جو

پشندی
تهیه شده و به عمل آمده در پشند مثلاً سیب زمینی پشندی
تصویری از پشندی
تصویر پشندی
فرهنگ فارسی عمید
پشندی
کوه پشندی، کوهی در نواحی رود دونه در شمال غربی بجنورد
لغت نامه دهخدا
پشندی
(پَ شَ)
منسوب به پشند طهران. قسمی سیب زمینی از نوع خوب
لغت نامه دهخدا
پشندی
منسوب به پشند. یا سیب زمینی پشندی. سیب زمینی از نوع خوب
تصویری از پشندی
تصویر پشندی
فرهنگ لغت هوشیار
پشندی
پی ریز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ نُ)
خشنودی:
وزین گوهران گوهر استوار
تن خشندی دیدم از روزگار.
فردوسی.
خشندی شاه جست باید و بس
تا شود کار چون نگارستان.
فرخی.
هر روز دولتی دگرو نو ولایتی
وان دولت و ولایت در خشندی خدای.
فرخی.
خرد ره نمایدش زی خشندیش
ازیرا خرد بس مبارک عصاست.
ناصرخسرو.
در آنچه جست همه خشندی سلطان جست
هر آنچه کرد ز بهر رضای یزدان کرد.
مسعودسعد.
گشاده دست بزخم و به بسته تنگ میان
زبهر خشندی و عفو ایزد دادار.
مسعودسعد.
هیچ سائل بخشندی و بخشم
لادر ابروی او ندیده بچشم.
سنایی
لغت نامه دهخدا
پاندیت دانشمندی از برهمنان عالم که مؤسس طریقتی باشد
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ)
فشند. نام قریه ای از اعمال طهران
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ شَ)
لیف خرما که از آن رسن بافند و آنرا کپال و کپاک نیز گویند. (مجمعالفرس سروری)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
منسوب به پند:
پذیرند از تو شاهنشاه صاحب
همه گفتارها بندی و پندی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
درتاج المصادر بیهقی در معنی کلمه حجلان گوید: برجستن مرغ و پندی و شتر پی کرده در رفتن - انتهی. ظاهراً پندی زاغ و کلاغ باشد یا صورتی از پند بمعنی غلیواژ
لغت نامه دهخدا
تصویری از خشندی
تصویر خشندی
خشنودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشند
تصویر پشند
لیف خرما که از آن رسن بافند کپاک
فرهنگ لغت هوشیار
پسند شونده، مورد پسند
فرهنگ گویش مازندرانی