جدول جو
جدول جو

معنی پشتلنگ - جستجوی لغت در جدول جو

پشتلنگ
ناقص، معیوب
تصویری از پشتلنگ
تصویر پشتلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
پشتلنگ
هرزه، ناقص، معیوب، سست، عقب افتاده
تصویری از پشتلنگ
تصویر پشتلنگ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشلنگ
تصویر پشلنگ
ناقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشلنگ
تصویر پشلنگ
ناقص، معیوب، سست، عقب افتاده، هرزه، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشلنگ
تصویر پشلنگ
کلات، کلاته، ده یا قلعه که بر روی کوه ساخته شده باشد، قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، ملاذ، دیز، اورا، حصن، ابناخون، دژ، دز، رخّ، دیزه، غلاط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشلنگ
تصویر پشلنگ
((پُ لَ))
هرزه، بیهوده، ناقص، معیوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشتالنگ
تصویر آشتالنگ
شتالنگ کعب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت پلنگ
تصویر پشت پلنگ
ابلق
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای که قصاب و آهنگر و آشپز و غیره بر میان بندند تا جامه شان از چربی و آتش مصون ماند
فرهنگ لغت هوشیار
استخوان پاشنه پا کعب بجول بژول وژول، بجول که با آن قمار کنند، تار ابریشمی (ساز و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتالنگ
تصویر اشتالنگ
استخوانی در میان بند و ساق پا، استخوان پاشنۀ پا، استخوانی که از میان بند پا و ساق پاچۀ گوسفند بیرون می آوردند و با آن قمار می زدند، قاب، بجل، بجول، بژول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتالنگ
تصویر شتالنگ
اشتالنگ، استخوانی در میان بند و ساق پا، استخوان پاشنۀ پا، استخوانی که از میان بند پا و ساق پاچۀ گوسفند بیرون می آوردند و با آن قمار می زدند، قاب، بجل، بجول، بژول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتلنگ
تصویر ناتلنگ
بدعهدی بی وفایی نارفاقتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتالنگ
تصویر اشتالنگ
((اِ لَ))
کعب، استخوان پاشنه پا، آشتالنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشتالنگ
تصویر آشتالنگ
((لَ))
کعب، استخوان پاشنه پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شتالنگ
تصویر شتالنگ
((ش لَ))
استخوان پاشنه پا، کعب، بجول که با آن قمار کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شترنگ
تصویر شترنگ
شطرنج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پالنگ
تصویر پالنگ
دریچه کوچکی که به یک چشم از آن نگاه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
بازیی است که به وسیله مهره های با اشکال مختلف: شاه وزیر اسب رخ فیل پیاده بر روی صحنه ای چوبین دارای خانه های متعدد بازی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتنگ
تصویر مشتنگ
مشنگ، خل، دیوانه، دزد، راهزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شالنگ
تصویر شالنگ
نمد اسب، گلیمی که زیر سایر فرش ها می اندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتنگ
تصویر مشتنگ
دزد راهزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشلنک
تصویر پشلنک
((پُ یا پِ لَ))
قلعه ای که بالای کوه سازند، کلات، ابزاری که بنایان به وسیله آن دیوار را سوراخ می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شالنگ
تصویر شالنگ
((لَ))
گلیمی که زیر دیگر فرش ها می اندازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیلنگ
تصویر شیلنگ
((لَ))
لوله ای از جنس لاستیک که از آن برای انتقال آب، بنزین، هوا و... استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتنگ
تصویر مشتنگ
((مُ تَ))
دزد، راهزن
فرهنگ فارسی معین
لولۀ لاستیکی یا پلاستیکی برای آب پاشی یا جا به جا کردن مایعات از ظرفی به ظرف دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شترنگ
تصویر شترنگ
شطرنج، نوعی بازی فکری که بر روی یک صفحه ۶۴ خانه ای سیاه و سفید با ۳۲ مهره (۱۶ سفید و ۱۶ سیاه) صورت می گیرد. هردسته از مهره های سیاه و سفید شامل ۸ مهرۀ پیاده و ۲ رخ و ۲ اسب و ۲ فیل و یک وزیر یا فرزین و یک شاه است. می گویند آن را در زمان انوشیروان از هندوستان به ایران آورد ه اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهلنگ
تصویر شهلنگ
موتاب، ریسمان تاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشنگ
تصویر پشنگ
(پسرانه)
میله آهنی، نام پدرافراسیاب، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام برادرزاده فریدون پادشاه پیشدادی و نیز پدر افراسیاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تلنگ
تصویر تلنگ
آرزو، حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشنگ
تصویر پشنگ
افشاندن آب، آب مترشح: یک پشنگ آب، آب مترشح: یک پشنگ آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلنگ
تصویر پلنگ
جانوری معروف که دشمن شیر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلنگ
تصویر شلنگ
مسافت ما بین دو قدم، برجستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلنگ
تصویر تلنگ
خواهش، آرزو، حاجت، نیاز، برای مثال راست خواهی به این تلنگ خوشم / این کنم به که بار خلق کشم (سنائی۱ - ۱۹۵)، گدایی
زه، زهوار
فرهنگ فارسی عمید