جدول جو
جدول جو

معنی پسکوه - جستجوی لغت در جدول جو

پسکوه
(پَ سِ)
نام یکی از دیه های ناحیۀ سراوان بلوچستان. (جغرافیای سیاسی ایران کیهان). و آن در مغرب دزک مکران واقع است. و نام شعبه ای است از طائفۀ ناحیۀ سراوان از طوایف کرمان و بلوچستان، مرکب از پانصد خانوار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پسکله
تصویر پسکله
چوبی که پشت در بیندازند که در باز نشود
فرهنگ فارسی عمید
(پَ هََ / هَِ)
عقب زین. قسمت خلفی زین. آخرۀ سرج. مؤخره. (مقابل قربوس. پیش کوهه). قیقب.
- پسکوهۀپالان، عقب پالان. آخرهالرحل
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نام محلی است: و از عباس آباد کوچ کرد و به پسکله نزول فرمود. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دهی از دهستان دیهوک بخش طبس شهرستان فردوس. واقع در 129 هزارگزی جنوب خاوری طبس. جلگۀ گرمسیر، دارای 280 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و خرما و گاورس، شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(پِ کُ)
نام شهری است کرسی و مرکز ایالتی بهمین نام در ملتقای رود پسکوه و لیکایه دارای 52 هزار تن سکنه. خانه های این شهر از چوب است و ایالت پسکو از شمال به ایالت پطرزبورگ و نووگراد محدود است واز جانب شرق به توار و اسملینسک و از سمت جنوب به ایالت وی توسک و از غرب به ایالت ریگا، طول آن 340 و عرض 225 هزارگز است و سکنۀ آن نزدیک 800 هزار تن است. و چون اراضی آنجا نهایت حاصل خیز است می توان محصولات بسیار از آنجا بدست آورد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
مرکز ایل پیران در ساوجبلاغ آذربایجان
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان بندرج شهرستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
کوچک، ریز، قد کوتاه
فرهنگ گویش مازندرانی