جدول جو
جدول جو

معنی پسه - جستجوی لغت در جدول جو

پسه
پسته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پسته
تصویر پسته
(دخترانه)
میوه ای کوچک و بیضی شکل که مغز آن خوراکی است، در شعر دهان معشوق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پنه
تصویر پنه
پناه، حامی، پشتیبان، امان، زنهار
فرهنگ فارسی عمید
(اَ وَ)
خادمه که دامان بلند خاتون را گاه حرکت بردارد تا بزمین نساید:
آن کسان را که تو بینی پسه وردار لباس
جامه شان بنده و خود خواجۀ خدمتکارند.
نظام قاری (دیوان البسه ص 63)
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ / سِ بَ)
پس برداری. عمل پسه بردار
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
پسه وردار و رجوع به پس بردار شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
بلغت زند و پازند بمعنی افشاندن باشدو پسهانمی بمعنی افشانم و پسهانید یعنی بیفشانید. (برهان قاطع). و ظاهراً این لفظ تحریف فشاندن باشد
لغت نامه دهخدا
بمعنی درجه ومرتبه، هر مرتبه وپایه از نردبان را گویند، راهرو بین طبقات پایین وبالای عمارت هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسی
تصویر پسی
تاخیر
فرهنگ لغت هوشیار
حلقه و دایره لشکر از سوار و پیاده برای حصار دادن نخجیر و جز آن، خطی را گویند که از سوارو پیاده تشکیل شود صف، دامن کناره طرف، دندانه چرخ و دولاب دندانه آسیا پر آسیا ناعره، پهلو جنب، جزوی از قفل که بدان قفل محکم گردد، برگ کاه، دکلان دوک پشم رشتن، فراشه در کوژابند کوژانوک، هر یک از خانه های مرکبات که با پرده و غشایی از دیگران جداست، تشنج، بادپره -13 هر یک از اجزای گل خاتم و آن تشکیل شده است از یک مثلث فلزی که در وسط قرار میگیرد و سه مثلث دیگر چوبی یا استخوانی در پهلوی هریک از اضلاع آن، پرخ یا پره آب. محیط و دایره آب. یا پره های بینی. قسمت غضروفی ابتدای سوراخهای بینی که دیواره های طرفی سوراخهای بینی را میسازند و جلو نیز بغضروف نوک بینی منتهی میشود ارنبتین نرمه راست و چپ بینی ارنبه بچش پشک. یا پره پروانه. هر بخش ازاجزای پروانه یا پره قفل. جزوی از قفل که قفل را بدان محکم و مضبوط سازند گره قفل دندانه قفل دندانه کلید گرژ شب پره. یا پره گوش. نرمه راست و چپ گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه
تصویر پشه
نوعی از حشرات که نیش آن ناقل بعضی از بیماری ها است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست
تصویر پست
پایین، تحت، زیر، کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسا
تصویر پسا
وقت نوبت: این پسا در این وقت. آن پسا در آن وقت
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره سماقیها که دسته مخصوص را تشکیل میدهد. این درخت دو پایه است و بحالت خود رو در سوریه و افغانستان میروید (در ایران نیز در قسمتهای شمال خراسان بصورت وحشی دیده میشود) و در کرمان آذربایجان قزوین و دامغان بفراوانی کشت میگردد. یا مغز پسته. مغز میوه درخت پسته که خوراکی است و نوعی از آجیل میباشد و مطبوع است، دهان معشوق. یا پسته زمینی. گیاهی از تیره پروانه واران جزو دسته اسپرسها که علفی و یک ساله است و ساقه اش بارتفاع 30 تا 50 سانتیمتر میرسد. گل آن زرد و دارای خطوط قرمز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسله
تصویر پسله
نهانی، در خفا، پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسر
تصویر پسر
ولد، فرزند، مقابل دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسه
تصویر خسه
زفتی زفتگری ناخن خایی پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
در مورد نفرت بکار رود: پوه، شوهرهای امروزه همه عرق خور و هرز برای لای جرز خوبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنه
تصویر پنه
پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسه
تصویر پرسه
رفتن گدایان
فرهنگ لغت هوشیار
میل کردن بهر چیز آزمندی، تاسه تلواسه، غم. اندوه و فشردن گلو. توضیح ظاهرا این صورت مصحف (تاسه) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسه
تصویر حسه
حالت
فرهنگ لغت هوشیار
واحدی از لشکریان (قدیم) لشکر قشون جیش، واحدی نظامی شامل چند (و معمولا سه) لشکر هر ارتش شامل چند سپاه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسه
تصویر آسه
زردی وپژمردگی بر انسان یا برگیاه افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نپسه
تصویر نپسه
نبسه نبس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پته
تصویر پته
جواز، بلیط، گذرنامه
فرهنگ لغت هوشیار
تتمه ریسمان و ابریشمی که پس از آن که جولاهه جامه تافته را از آن ببرد بعرض کار در نورد بماند، گلوله ریسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پده
تصویر پده
آتشگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پذه
تصویر پذه
پد غرب وزک ترنگوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسه
تصویر بسه
اکلیل الملک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسه برداری
تصویر پسه برداری
پس برداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست
تصویر پست
حقیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آسه
تصویر آسه
آکس
فرهنگ واژه فارسی سره
واژه ای که برای صدا زدن گوساله ی نر به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی
اخمو، بد منش، بد خوراک
فرهنگ گویش مازندرانی