- پسندیدن
- راضی شدن، قبول کردن، مطبوع داشتن
معنی پسندیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- پسندیدن
- چیزی یا کسی را خوش داشتن و پذیرفتن، پسند کردن، برگزیدن، جایز دانستن
- پسندیدن ((پَ سَ دَ))
- پذیرفتن، برگزیدن، روا داش تن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جایز، مناسب، مجاز
مطبوع، پذیرفته
خوب و مرغوب، برگزیده، پسندکرده شده
پند دادن، پند گرفتن
پرده کشیدن، آماده کردن، حاضر کردن
مهیا وآماده شده
جنگ کردن، جدال وعداوت
اتصال
محبوبیت
عودت دادن
آژندن
پاشیدن آب به کسی یا چیزی
لمس کردن، دست مالیدن
آب دادن کشت و باغ مشروب کردن سقایت
ممتازی نیکویی
پذیرنده قبول کننده
مورد پسند واقع شدن
باز گردانیدن
پیوند دادن، پیوند یافتن پیوند خوردن
آنکه بپسندد، پسند کننده
خوبی و نیکویی، پسندیده بودن
مهیا شدن، آماده گشتن، ساخته شدن
لمس کردن، دست مالیدن، دست زدن به چیزی
پرماسیدن، بساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، پرواسیدن، بسودن، پرماس، برماسیدن
پرماسیدن، بساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، پرواسیدن، بسودن، پرماس، برماسیدن
جنگ کردن، دشمنی کردن، برانگیختن به جنگ و جدال
جنگ کردن، پیکار کردن، برای مثال در دل او آن نصیحت کار کرد / ترک آفندیدن و پیکار کرد (لبیبی - لغتنامه - آفندیدن) ، دشمنی کردن، خصومت ورزیدن
پر کردن درزهای سنگ یا آجر با گل یا ملاط، کشیدن گل روی سنگ یا آجر هنگام ساختن دیوار
رد کردن چیزی که از کسی گرفته شده، بازگردانیدن، ادا کردن، آب بیرون دادن کوزه یا ظرف دیگر، تراوش کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، تنبل ساختن، گربه شانه کردن، حقّه زدن، چپ رفتن، غدر اندیشیدن، خدعه کردن، پشت هم اندازی کردن، غدر کردن، شید آوردن، ترفند کردن، غدر داشتن، مکایدت کردن، دستان آوردن، نیرنگ ساختن، نارو زدن، مکر کردن، فریفتن، کید آوردن، اورندیدن، گول زدن، سالوسی کردن
پشنگ زدن، پشنگ کردن، پاشیدن آب یا مایع دیگر به کسی یا چیزی، برای مثال به خنجر همه تنش انجیده اند / بر آن خاک خونش پشنجیده اند (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۰)
شکافتن و کافتن و کندن