جدول جو
جدول جو

معنی پسندنده - جستجوی لغت در جدول جو

پسندنده
پذیرنده قبول کننده
تصویری از پسندنده
تصویر پسندنده
فرهنگ لغت هوشیار
پسندنده
آنکه بپسندد، پسند کننده
تصویری از پسندنده
تصویر پسندنده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پسندیده
تصویر پسندیده
جایز، مناسب، مجاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پسندیده
تصویر پسندیده
مطبوع، پذیرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسندیده
تصویر پسندیده
خوب و مرغوب، برگزیده، پسندکرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسندیده
تصویر پسندیده
((پَ سَ دِ))
پذیرفته، خوش آمده، برگزیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پسندیدن
تصویر پسندیدن
راضی شدن، قبول کردن، مطبوع داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسندندگی
تصویر پسندندگی
حالت و چگونگی پسندنده، عمل پسندنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسندیدن
تصویر پسندیدن
چیزی یا کسی را خوش داشتن و پذیرفتن، پسند کردن، برگزیدن، جایز دانستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسندیدن
تصویر پسندیدن
((پَ سَ دَ))
پذیرفتن، برگزیدن، روا داش تن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بندنده
تصویر بندنده
بند کننده: (گفت که دیوانه نه ای لایق این خانه نه ای رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم) (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رندنده
تصویر رندنده
آنکه برندد آنکه رنده کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندنده
تصویر خندنده
آنکه خنده کند ضاحک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنجنده
تصویر سنجنده
آنکه سنجد کسی را وزن کند، کسی که اندازه گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندنده
تصویر بندنده
کسی که چیزی را می بندد، برای مثال گفت که دیوانه نه ای، لایق این خانه نه ای / رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم (مولوی۲ - ۵۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنجنده
تصویر سنجنده
کسی که چیزی را بسنجد و اندازه بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خندنده
تصویر خندنده
خندان، خنده کننده، درحال خندیدن، ضاحک، خندناک، خنده رو، سبک روح، ضحوک، خنداخند، شکفته، منبسط، خنده ناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندنده
تصویر گندنده
آنچه که بگندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لندنده
تصویر لندنده
آنکه بلندد غرغرکننده ژکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنبنده
تصویر سنبنده
سوراخ کننده
فرهنگ فارسی عمید
изрезанный колеями
دیکشنری فارسی به روسی
มีร่องลึก
دیکشنری فارسی به تایلندی
مليءٌ بالمطبّات
دیکشنری فارسی به عربی
खड्डेदार
دیکشنری فارسی به هندی