پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند، در امور نظامی دسته ای از سربازانکه پشت سر هم در یک خط حرکت کنند، دیرک خیمه، نوشته ای که به صورت عمودی و موازی نوشتۀ دیگر قرار می گیرد، چوب کلفت و بلند که آن را عمودی در زیر سقف به جای جرز و پایه کار بگذارند، بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است، کنایه از پشتیبان، تکیه گاه ستون پنجم: کنایه از گروهی که در داخل کشوری به طور پنهانی به نفع کشور دیگر کار کنند و زمینۀ پیروزی او را فراهم سازند ستون فقرات: در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند. ستون مهره ها، تیرۀ پشت
پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند، در امور نظامی دسته ای از سربازانکه پشت سر هم در یک خط حرکت کنند، دیرک خیمه، نوشته ای که به صورت عمودی و موازی نوشتۀ دیگر قرار می گیرد، چوب کلفت و بلند که آن را عمودی در زیر سقف به جای جرز و پایه کار بگذارند، بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است، کنایه از پشتیبان، تکیه گاه ستون پنجم: کنایه از گروهی که در داخل کشوری به طور پنهانی به نفع کشور دیگر کار کنند و زمینۀ پیروزی او را فراهم سازند ستون فقرات: در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند. ستون مهره ها، تیرۀ پشت
آلتی در موتور اتومبیل و ماشین های دیگر به شکل گلوله که به محض انفجار گاز در سیلندر به حرکت می آید و به وسیلۀ آلت دیگر که به دستۀ پیستون یا شاتون موسوم است حرکت را به میل لنگ انتقال می دهد
آلتی در موتور اتومبیل و ماشین های دیگر به شکل گلوله که به محض انفجار گاز در سیلندر به حرکت می آید و به وسیلۀ آلت دیگر که به دستۀ پیستون یا شاتون موسوم است حرکت را به میل لنگ انتقال می دهد
مایعی بی رنگ، فرّار و قابل اشتعال که از تقطیر املاح اسیداستیک به دست می آید و در تهیۀ رنگ و لاک به کار می رود. بسیاری از مواد را در خود حل می کند و به همین دلیل در پاک کردن لاک ناخن از آن استفاده می شود
مایعی بی رنگ، فرّار و قابل اشتعال که از تقطیر املاح اسیداستیک به دست می آید و در تهیۀ رنگ و لاک به کار می رود. بسیاری از مواد را در خود حل می کند و به همین دلیل در پاک کردن لاک ناخن از آن استفاده می شود
دو غدۀ بزرگ بر سینۀ آدمی که نزد زنها بزرگتر است و از آن شیر برای بچه می تراود. غده های برآمده بر شکم حیوانات که از آن شیر بیرون می آید. عضوی از حیوان ماده که شیر دهد ’پستانها دو عضو غددیند مخصوص بترشح شیر که در قدام و وسط صدر مابین ضلع سیم و هفتم در قدام عضلۀ کبیر صدر واقع نسج حجروی رخوی که دارای صفات کیسۀمصلی است میان آنها و عضلۀ مذکوره فاصله شده است (شاسیناک) در دختران قبل از بلوغ و در مردان مادام العمر کوچک در هنگام حمل و مخصوصاً پس از وضع حمل بسیاربزرگ میشوند حجمشان نسبت به اشخاص و اسنان زیاده مختلف است به اعتقاد ’ساپی’ حد وسط آن قطر عرضی یازده تا دوازده عمودی ده قدام و خلفی پنج تا شش صد یک مطراست بعضی هم در زن و هم در مرد پستانهای اضافیه قائل شده اند. جلد ساتر پستانها از بابت شدت لطافت شایان ملاحظه و دقت است. در دور حلمه های ثدی قرصی است که در دختران کوچک گلی و در زنان زائیده اسمر است و آنراهاله یا دائر نامیده اند عرض آن چهار الی پنج صد یک مطر است پست و بلندی آن بواسطه غده های شحمیۀ عدیده و اغلب بسبب بعض جرابهای شعری است. (تشریح میرزاعلی ص 685) بر. دیس، لغت عراقی است. ثدی. ثدی. ضرع.کعب. ضرّه. لابنه. عدانه (در زن). خلف (در شتر). ثندوه، گوشت پستان مرد و بن آن. (منتهی الارب) : یاد کن زیرت اندرون تن شوی تو برو خوار خوابنیده ستان جعد مویانت جعدکنده همی ببریده برون تو پستان. رودکی. تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد گوزن تا همی از شیر پرکند پستان. ابوشکور. چگونه جدری (؟) جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی به وی ناگرفته لبن. منجیک. ایدون فروکشی بخوشی آن می حرام گوئی که شیر مام ز پستان همی مکی. کسائی. تهی دید پستان گاوش ز شیر دل میزبان جوان گشت پیر. فردوسی. ببرّد ز پستان نخجیر شیر شود آب در چشمۀ خویش قیر. فردوسی. به پستان چنین خشک شد شیر اوی دگرگونه شد رنگ و آژیر اوی. فردوسی. پرورده اندر خانه مملکت پستان دولت روز و شب دردهن. فرخی. چو مشک بویا لیکنش نافه بوده ز غژم چو شیر صافی پستانش بوده از پاشنگ. عسجدی. چو بچه را کند از شیر خویش مادر باز سیاه کردن پستان نباشد از پیکار. ابوحنیفۀ اسکافی. شیر عاشقت به پستان در جغرات شده ست چشم دارد که فروریزد در کیفر تو. طیان. زمین است چون مادری مهرجوی همه رستنیها چو پستان اوی. اسدی (گرشاسب نامه). از آنکه در دهنش این زمان نهد پستان دگر زمان بستاند بقهر پستان را. ناصرخسرو. خوردم ز مادران سخن هر یک شیری دگر ز دیگر پستانی. ناصرخسرو. این سخن شیر است در پستان جان بی کشنده خوش نمیگردد روان. مولوی. عقل دوراندیش بر ما راه روزی بسته ست ورنه هر انگشت پستانی است طفل شیر را. صائب تبریزی (از فرهنگ شعوری). اجماع، جملۀ پستان اشتر ببستن. (زوزنی). ز شیر ابر شود غنچه سیر و خنده زند به روی مادر بستان چو طفل پستان خوار. طاهر دکنی. طبی، طبی، سر پستان مادیان سباع و خر و اسب و ناقه و جز آن. ثدی مکعب، ثدی کاعب ، پستان برآمده. خنضرف، زن سطبر پرگوشت کلان پستان. ذأر. ذئار. مالیدن پستان ناقه را. ذمیم، شیری که از پستان گوسپند چکد. عزّ، پستان شتر. (تاج المصادر بیهقی). مقعد، پستان فرونشسته. ناقّه مجددالأخلاف، ناقه ای که پستانش از پستان بند ریش گردیده. لهس، پستان لیسیدن کودک بی مکیدن. مرد، پستان مالیدن کودک بدست. ثدی متکعب، پستان نو برآمده. اهتجام، همه شیر پستان دوشیدن. طرطب و طرطب، پستان بزرگ فروهشته. ضرع ٌ لحض ٌ، پستان بسیارگوشت که شیرش بدشواری برآید. تهکک، کلان گردیدن پستان زن چون بزادن نزدیک گردد. اهتشام، همه شیر پستان دوشیدن. لفاع، پستان پیشین ستور. نهود ثدی، برخاستن و بیرون آمدن پستان زن. (منتهی الارب)، برآمدگی جای برگ در شاخ: و یک پستان ببرند از آنکه (از پوستی که) در کاسه ای آب انداخته باشند (پیوند کردن درخت را) . (فلاحت نامه). چنانکه حوالی پوست آن پستان در زیر پوست آن شکافته بود. (فلاحت نامه). - پستان دادن، شیر دادن. - پستان سر دست گرفتن، عملی است که زنان گاه دعا یا نفرین کردن کنند. - پستان سفید کردن، بازکردن طفل از شیر. فطام. بر روی پستان چیزی بدمزه مالیدن: الفتی میدید با بخت سیاهم زان سبب کرد در روز نخستین دایه ام پستان سفید. قاسم مشهدی. - پستان سیاه کردن، سر پستان را رنگ سیاه زدن با اندک تلخی گاه بازگرفتن طفل از شیر (فطام) تا طفل به شیر بی رغبت گردد. - پستان مادرش راگاز گرفته یا پستان مادر را گزیده یا پستان مادر بریده، کنایه از ناسپاس و حق ناشناس و کافرنعمت و حریص و بی حمیت و بی وفا. (برهان قاطع). - سر پستان، نوک پستان. قراد. اسحم. (منتهی الارب). - سگ پستان، سپستان. رجوع به سپستان شود. - سیه پستان، فرزندکش: از خون دل طفلان سرخاب رخ آمیزد این زال سیه ابرو وین مام سیه پستان. خاقانی. - شش پستان، زنی را گویند که پستانهای او نرم و بزرگ و افتاده باشد و کنایه از زن پیر هم هست و بفتح اول دشنامی باشد زنان را چه ایشان را به سگ نسبت کنند و سگ را نیزگویند که بتازی کلب خوانند. (برهان قاطع). - نارپستان، آنکه پستان برآمده و سخت و خوش هیئت دارد: بتی نارپستان بدست آورد که بر نار بستان شکست آورد. فردوسی. کاعب، دختر نارپستان. (منتهی الارب)
دو غدۀ بزرگ بر سینۀ آدمی که نزد زنها بزرگتر است و از آن شیر برای بچه می تراود. غده های برآمده بر شکم حیوانات که از آن شیر بیرون می آید. عضوی از حیوان ماده که شیر دهد ’پستانها دو عضو غددیند مخصوص بترشح شیر که در قدام و وسط صدر مابین ضلع سیم و هفتم در قدام عضلۀ کبیر صدر واقع نسج حجروی رخوی که دارای صفات کیسۀمصلی است میان آنها و عضلۀ مذکوره فاصله شده است (شاسیناک) در دختران قبل از بلوغ و در مردان مادام العمر کوچک در هنگام حمل و مخصوصاً پس از وضع حمل بسیاربزرگ میشوند حجمشان نسبت به اشخاص و اسنان زیاده مختلف است به اعتقاد ’ساپی’ حد وسط آن قطر عرضی یازده تا دوازده عمودی ده قدام و خلفی پنج تا شش صد یک مطراست بعضی هم در زن و هم در مرد پستانهای اضافیه قائل شده اند. جلد ساتر پستانها از بابت شدت لطافت شایان ملاحظه و دقت است. در دور حلمه های ثدی قرصی است که در دختران کوچک گلی و در زنان زائیده اسمر است و آنراهاله یا دائر نامیده اند عرض آن چهار الی پنج صد یک مطر است پست و بلندی آن بواسطه غده های شحمیۀ عدیده و اغلب بسبب بعض جرابهای شعری است. (تشریح میرزاعلی ص 685) بر. دیس، لغت عراقی است. ثَدی. ثِدی. ضرع.کُعب. ضَرّه. لابنه. عدانه (در زن). خلف (در شتر). ثندوه، گوشت پستان مرد و بن آن. (منتهی الارب) : یاد کن زیرت اندرون تن شوی تو برو خوار خوابنیده ستان جعد مویانت جعدکنده همی ببریده برون تو پستان. رودکی. تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد گوزن تا همی از شیر پرکند پستان. ابوشکور. چگونه جدری (؟) جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی به وی ناگرفته لبن. منجیک. ایدون فروکشی بخوشی آن می حرام گوئی که شیر مام ز پستان همی مکی. کسائی. تهی دید پستان گاوش ز شیر دل میزبان جوان گشت پیر. فردوسی. ببرّد ز پستان نخجیر شیر شود آب در چشمۀ خویش قیر. فردوسی. به پستان چنین خشک شد شیر اوی دگرگونه شد رنگ و آژیر اوی. فردوسی. پرورده اندر خانه مملکت پستان دولت روز و شب دردهن. فرخی. چو مشک بویا لیکنش نافه بوده ز غژم چو شیر صافی پستانش بوده از پاشنگ. عسجدی. چو بچه را کند از شیر خویش مادر باز سیاه کردن پستان نباشد از پیکار. ابوحنیفۀ اسکافی. شیر عاشقت به پستان در جغرات شده ست چشم دارد که فروریزد در کیفر تو. طیان. زمین است چون مادری مهرجوی همه رستنیها چو پستان اوی. اسدی (گرشاسب نامه). از آنکه در دهنش این زمان نهد پستان دگر زمان بستاند بقهر پستان را. ناصرخسرو. خوردم ز مادران سخن هر یک شیری دگر ز دیگر پستانی. ناصرخسرو. این سخن شیر است در پستان جان بی کشنده خوش نمیگردد روان. مولوی. عقل دوراندیش بر ما راه روزی بسته ست ورنه هر انگشت پستانی است طفل شیر را. صائب تبریزی (از فرهنگ شعوری). اجماع، جملۀ پستان اشتر ببستن. (زوزنی). ز شیر ابر شود غنچه سیر و خنده زند به روی مادر بستان چو طفل پستان خوار. طاهر دکنی. طِبی، طُبی، سر پستان مادیان سباع و خر و اسب و ناقه و جز آن. ثَدی ُ مُکعب، ثَدی ُ کاعب ُ، پستان برآمده. خنضرف، زن سطبر پرگوشت کلان پستان. ذأر. ذئار. مالیدن پستان ناقه را. ذمیم، شیری که از پستان گوسپند چکد. عزّ، پستان شتر. (تاج المصادر بیهقی). مُقعد، پستان فرونشسته. ناقّهُ مجددُالأخلاف، ناقه ای که پستانش از پستان بند ریش گردیده. لَهس، پستان لیسیدن کودک بی مکیدن. مرد، پستان مالیدن کودک بدست. ثدی ُ مُتکعب، پستان نو برآمده. اهتجام، همه شیر پستان دوشیدن. طَرُطب و طُرُطب، پستان بزرگ فروهشته. ضرع ٌ لحض ٌ، پستان بسیارگوشت که شیرش بدشواری برآید. تهکک، کلان گردیدن پستان زن چون بزادن نزدیک گردد. اهتشام، همه شیر پستان دوشیدن. لفاع، پستان پیشین ستور. نهود ثدی، برخاستن و بیرون آمدن پستان زن. (منتهی الارب)، برآمدگی جای برگ در شاخ: و یک پستان ببرند از آنکه (از پوستی که) در کاسه ای آب انداخته باشند (پیوند کردن درخت را) . (فلاحت نامه). چنانکه حوالی پوست آن پستان در زیر پوست آن شکافته بود. (فلاحت نامه). - پستان دادن، شیر دادن. - پستان سر دست گرفتن، عملی است که زنان گاه دعا یا نفرین کردن کنند. - پستان سفید کردن، بازکردن طفل از شیر. فطام. بر روی پستان چیزی بدمزه مالیدن: الفتی میدید با بخت سیاهم زان سبب کرد در روز نخستین دایه ام پستان سفید. قاسم مشهدی. - پستان سیاه کردن، سر پستان را رنگ سیاه زدن با اندک تلخی گاه بازگرفتن طفل از شیر (فطام) تا طفل به شیر بی رغبت گردد. - پستان مادرش راگاز گرفته یا پستان مادر را گزیده یا پستان مادر بریده، کنایه از ناسپاس و حق ناشناس و کافرنعمت و حریص و بی حمیت و بی وفا. (برهان قاطع). - سر پستان، نوک پستان. قُراد. اَسحم. (منتهی الارب). - سگ پستان، سپستان. رجوع به سپستان شود. - سیه پستان، فرزندکش: از خون دل طفلان سرخاب رخ آمیزد این زال سیه ابرو وین مام سیه پستان. خاقانی. - شش پستان، زنی را گویند که پستانهای او نرم و بزرگ و افتاده باشد و کنایه از زن پیر هم هست و بفتح اول دشنامی باشد زنان را چه ایشان را به سگ نسبت کنند و سگ را نیزگویند که بتازی کلب خوانند. (برهان قاطع). - نارپستان، آنکه پستان برآمده و سخت و خوش هیئت دارد: بتی نارپستان بدست آورد که بر نار بستان شکست آورد. فردوسی. کاعب، دختر نارپستان. (منتهی الارب)
یکی از سرداران اسکندر کبیر که پس از وی بوالیگری عراق عجم و آذربایجان نایل گردید، و بهمراهی پردیکاس بمصر رفت و در این دیار در زمرۀ طاغیان و قاتلان درآمد و آنگاه به نیابت سلطنت و قیمومت پسر اسکندر منصوب گردید ولی متعاقباً از این امر روی برتافت و بطرفداری از آنتیپاتر برخاست و هم علیه اومن یاری آنتیگون کرد، و سرانجام به وی نیز وفادار نماند از این روی در سال 316 قبل از میلاد توقیف و مقتول شد. (قاموس الاعلام ترکی). درباره پیتون و شرح کارهای وی که پس از مرگ اسکندر والی ماد بزرگ بوده است رجوع کنید به ایران باستان ج 2 ص 1724، 1824 و 1834، 1844، 1846، 1869، 1929، 1933 و ج 3 ص 1958، 1959، 1967، 1969، 1970، 1974، 1991، 1992، 1993، 2005 تا 2009، 2012، 2015، 2019، 2029، 2030، در صفحات 1969 و 2057 کتاب مذکور از پیتون پسر آژنور نامی نیز اسم برده شده است که رئیس مستعمرات یونانی و مقدونی هند و حاکم شمال شرقی پنجاب است پس از مرگ اسکندر. اتحاد شخصین محتمل میباشد
یکی از سرداران اسکندر کبیر که پس از وی بوالیگری عراق عجم و آذربایجان نایل گردید، و بهمراهی پردیکاس بمصر رفت و در این دیار در زمرۀ طاغیان و قاتلان درآمد و آنگاه به نیابت سلطنت و قیمومت پسر اسکندر منصوب گردید ولی متعاقباً از این امر روی برتافت و بطرفداری از آنتیپاتر برخاست و هم علیه اومن یاری آنتیگون کرد، و سرانجام به وی نیز وفادار نماند از این روی در سال 316 قبل از میلاد توقیف و مقتول شد. (قاموس الاعلام ترکی). درباره پیتون و شرح کارهای وی که پس از مرگ اسکندر والی ماد بزرگ بوده است رجوع کنید به ایران باستان ج 2 ص 1724، 1824 و 1834، 1844، 1846، 1869، 1929، 1933 و ج 3 ص 1958، 1959، 1967، 1969، 1970، 1974، 1991، 1992، 1993، 2005 تا 2009، 2012، 2015، 2019، 2029، 2030، در صفحات 1969 و 2057 کتاب مذکور از پیتون پسر آژنور نامی نیز اسم برده شده است که رئیس مستعمرات یونانی و مقدونی هند و حاکم شمال شرقی پنجاب است پس از مرگ اسکندر. اتحاد شخصین محتمل میباشد
ماری عظیم الجثه که وزنش تا 100 کیلو و درازیش تا 10 متر نیز میرسدو مخصوص آفریقا و جنوب شرقی آسیاست. محل زندگیش بیشتر در کنار رودخانه هاست و با شکار ماهی بیشتر تغذیه میکند ولی در صورت احتیاج یک گوسفند را هم می بلعد
ماری عظیم الجثه که وزنش تا 100 کیلو و درازیش تا 10 متر نیز میرسدو مخصوص آفریقا و جنوب شرقی آسیاست. محل زندگیش بیشتر در کنار رودخانه هاست و با شکار ماهی بیشتر تغذیه میکند ولی در صورت احتیاج یک گوسفند را هم می بلعد
بالار. ستون. (برهان). عماد. ساریه. (منتهی الارب). مخفف آن استن. (جهانگیری). رجوع به استن شود. و معرب آن اسطوانه است: چارعنصر چاراستون قویست که بر ایشان سقف دنیا مستویست. مولوی
بالار. ستون. (برهان). عماد. ساریه. (منتهی الارب). مخفف آن اُسْتُن. (جهانگیری). رجوع به استن شود. و معرب آن اسطوانه است: چارعنصر چاراستون قویست که بر ایشان سقف دنیا مستویست. مولوی
یکی از دانشمندان روم. او در سال 1355م. در قسطنطنیه متولد گشت و بسال 1452 درگذشت و مدتی مدید در فلورانس اقامت گزید او تألیفاتی در فلسفه و تاریخ دارد. وی افلاطون را بر ارسطو ترجیح میداد و با یورکی طربزونی در این زمینه مباحثات و معارضات دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از دانشمندان روم. او در سال 1355م. در قسطنطنیه متولد گشت و بسال 1452 درگذشت و مدتی مدید در فلورانس اقامت گزید او تألیفاتی در فلسفه و تاریخ دارد. وی افلاطون را بر ارسطو ترجیح میداد و با یورکی طربزونی در این زمینه مباحثات و معارضات دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
فرانسوی ستونک، دگمه فشاری، پشتی زبانزد اواری استوانه متحرکی که با اصطکاک در لوله تلمبه یا سیلندر ماشین بخار حرکت کند، تکمه فنری دگمه فشاری، کسی که از شخصی جانبداری کندحامیپارتی (در فرانسوی بمعنی سفارش و توصیه است)، در اتومبیل لوله فلزی تو پری است داخل لوله دیگری بنام سیلندر که در نتیجه انفجار گاز متراکم (مخلوط گاز هوا و بنزین) در ناحیه سر سیلندر (قسمت فوقانی پیستون) پیستون در داخل سیلندرها شدیدا حرکت کند و این حرکت بوسیله آلت دیگری بنام دسته پیستون به میل لنگ منتقل شود و بالاخره رفت و آمدن آن بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل گردد. یا دسته پیستون. در اتومبیل میله آهنی است که به پیستون متصل است و بوسیله آن حرکت رفت و آمد پیستون را به میل لنگ منتقل میسازد. این حرکت رفت و آمد در داخل لوله سیلندر بنوبه خود بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل میگردد
فرانسوی ستونک، دگمه فشاری، پشتی زبانزد اواری استوانه متحرکی که با اصطکاک در لوله تلمبه یا سیلندر ماشین بخار حرکت کند، تکمه فنری دگمه فشاری، کسی که از شخصی جانبداری کندحامیپارتی (در فرانسوی بمعنی سفارش و توصیه است)، در اتومبیل لوله فلزی تو پری است داخل لوله دیگری بنام سیلندر که در نتیجه انفجار گاز متراکم (مخلوط گاز هوا و بنزین) در ناحیه سر سیلندر (قسمت فوقانی پیستون) پیستون در داخل سیلندرها شدیدا حرکت کند و این حرکت بوسیله آلت دیگری بنام دسته پیستون به میل لنگ منتقل شود و بالاخره رفت و آمدن آن بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل گردد. یا دسته پیستون. در اتومبیل میله آهنی است که به پیستون متصل است و بوسیله آن حرکت رفت و آمد پیستون را به میل لنگ منتقل میسازد. این حرکت رفت و آمد در داخل لوله سیلندر بنوبه خود بحرکت دورانی میل لنگ تبدیل میگردد
شست شماره شست جزر استوانه یی شکلی که سقف و اجزای بنا را نگاهدارد پایه سنگی یا چوی یا سیمانی که در زیر بنا سازند عمود، دیرک خیمه و جز آن، ستون مانندی که سیمهای هواپیما و بالها بان متصل شوند، واحدی از سربازان که پشت بر هم در مسیری حرکت کنند واحدی که ماموریتی خاص بعهده دارند: ستون امدادی. یا ستون پنجم. گروهی که در کشوری و به نفع کشوری بیگانه فعالیت کند جاسوسان. (از زمان جنگ داخلی اسپانیا این اصطلاح رایج شده) یا ستون فقرات. محور استخوانی طویلی که از روی هم قرار گرفتن 33 استخوان کوچک به نام مهره تشکیل شده و در ناحیه خلفی اسکلت انسان قرار دارد و نخاع را محفوظ میدارد و در حقیقت علاوه بر این که ستون اسکلت انسان است غلاف مطمئن و محکمی جهت نخاع شوکی محسوب میشود. مهره های ستون فقرات را از بالا به پایین بشرح ذیل تقسیم بندی کنند: ناحیه گردنی که شامل 7 مهره است 0، ناحیه پشتی که شامل 12 مهره است، ناحیه کمری که شامل 5 مهره است، ناحیه خاجی شامل 5 مهره که با هم جوش خورده و قطعه استخوانی بنام عجز بوجود آورده اند، ناحیه دنبالچه یی و آن از 4 تا 6 مهره به وجود آمده که بهم جوش خورده اند و استخوان واحدی بنام عصعص را تشکیل داده اند ستون فقار تیره پشت
شست شماره شست جزر استوانه یی شکلی که سقف و اجزای بنا را نگاهدارد پایه سنگی یا چوی یا سیمانی که در زیر بنا سازند عمود، دیرک خیمه و جز آن، ستون مانندی که سیمهای هواپیما و بالها بان متصل شوند، واحدی از سربازان که پشت بر هم در مسیری حرکت کنند واحدی که ماموریتی خاص بعهده دارند: ستون امدادی. یا ستون پنجم. گروهی که در کشوری و به نفع کشوری بیگانه فعالیت کند جاسوسان. (از زمان جنگ داخلی اسپانیا این اصطلاح رایج شده) یا ستون فقرات. محور استخوانی طویلی که از روی هم قرار گرفتن 33 استخوان کوچک به نام مهره تشکیل شده و در ناحیه خلفی اسکلت انسان قرار دارد و نخاع را محفوظ میدارد و در حقیقت علاوه بر این که ستون اسکلت انسان است غلاف مطمئن و محکمی جهت نخاع شوکی محسوب میشود. مهره های ستون فقرات را از بالا به پایین بشرح ذیل تقسیم بندی کنند: ناحیه گردنی که شامل 7 مهره است 0، ناحیه پشتی که شامل 12 مهره است، ناحیه کمری که شامل 5 مهره است، ناحیه خاجی شامل 5 مهره که با هم جوش خورده و قطعه استخوانی بنام عجز بوجود آورده اند، ناحیه دنبالچه یی و آن از 4 تا 6 مهره به وجود آمده که بهم جوش خورده اند و استخوان واحدی بنام عصعص را تشکیل داده اند ستون فقار تیره پشت
قسمت مرکزی اتم که با نوترون تشکیل هسته را می دهد مثلا اتم ئیدرژن معمولی شامل یک هسته است که تنها از یک پرتون تشکیل یافته است. وزن آن در حدود 1846، 1845 وزن اتم ئیدرژن را تشکیل میدهد و چون بیشتر وزن اتم ئیدرژن مربوط باین قسمت است می توانیم بگوییم که یک پرتون در حدود یک واحد اتمی وزن دارد با وجود اینکه پرتون این قدر سنگین تر از الکترون (باندازه 1846، 1 وزن سبکترین اتمهای ئیدرژن معمولی) میباشد حجم آن فقط 5، 2 حجم الکترون را دارد. پرتون مقدار بسیار کمی الکتریسیته مثبت دارد که از حیث مقدار با الکتریسیته الکترونها برابر است
قسمت مرکزی اتم که با نوترون تشکیل هسته را می دهد مثلا اتم ئیدرژن معمولی شامل یک هسته است که تنها از یک پرتون تشکیل یافته است. وزن آن در حدود 1846، 1845 وزن اتم ئیدرژن را تشکیل میدهد و چون بیشتر وزن اتم ئیدرژن مربوط باین قسمت است می توانیم بگوییم که یک پرتون در حدود یک واحد اتمی وزن دارد با وجود اینکه پرتون این قدر سنگین تر از الکترون (باندازه 1846، 1 وزن سبکترین اتمهای ئیدرژن معمولی) میباشد حجم آن فقط 5، 2 حجم الکترون را دارد. پرتون مقدار بسیار کمی الکتریسیته مثبت دارد که از حیث مقدار با الکتریسیته الکترونها برابر است
ستان مرد در خواب، زن او است و پستان زن، دختر وی. اگر زنی بیند پستان او بریده است، دلیل که دختری بمیرد. اگر مردی بیند که بریده است، زنش بمیرد. اگر زنی بیند در زیر پستان، پستانی دیگر برآمد، دلیل که دختر آورد. اگر بیند هر دو پستان او بزرگ شده بود، دلیل که احوال فرزندانش نیکو است، یا دختر را به شوهر دهد. اگر بیند از هر دو پستان خود شیر می خورد، دلیل است که او را غم و ملامت رسد. اگر بیند از پستان وی شیر به شکم او می شد، دلیل او رازیانی رسد. اگر بیند که یک پستان بسوخت، دلیل که دخترش را شغلی افتد از پادشاهی. اگر بیندبر مالش زیادت شود، لیکن با مردمان ملامت است. اگر زنی بیند که او را پستان آویخته بودند، دلیل که از حرام پسری آورد. جابر مغربی درخواب دختر است و آن چه در پستان بیند، از زیادت و نقصان و صلاح و فساد آن، جمله بر دختران کند. اگر بیند از پستانش شیر روان شد، دلیل که بر دخترش نعمت و روزی فراخ شود و مال حلال یابد. اگر بیند بدل شیر از پستانش خون روان شده بود، دلی که مال حرام یابد. اگر بیند که پستان او بیش از اندازه فرود آویخته بود، دلیل که دختری یابد. اگر مردی بیند در پستان او شیر جمع شده بود، اگر زن ندارد، زن خواهد و فرزندش آید. اگر زن دارد غنی شود. اگر این خواب را عجوزه بیند، دلیل است بر درویشی وی. اگر زن جوان این خواب را بیند، دلیل که عمرش دراز است. اگر دختری بیند، دلیل که در خوردی بمیرد. محمد بن سیرین در اخبار از امیرالمؤمنین (ع) آمده است که چون مومنی خواب بیند، واجب کند داستان تعبیر آن را تا از خواب بهره نیکو و شادی برگیرد واگر خواب بد دید، با صدقه و دعا و ذکر خدای متعال از خود رفع شر کند. اگر مردی بیند که پستان مردی می مکد، دلیل که بیمار شود. اگر زنش آبستن بود، پسر آورد. اگر زن بیند که از پستان می خورد، دلیل که کار دنیا بر وی بسته شود. مکیدن پستان زن: اگر مردی بیند که پستان مردی می مکد، دلیل که بیمار شود. اگر زنش آبستن بود، پسر آورد. اگر زن بیند که از پستان می خورد، دلیل که کار دنیا بر وی بسته شود. در کتاب فرهنگ تفسیر رویا تصویر پستان و سینه در خواب بر وجود موضوعات زیر در زندگی بیداری بیان شده است: سینه نماد از خود بخشیدن و ایثار است. پستان در رویای زنان: تصویر سینه ها در رویاهای زنان زنان به گونه ای چشمگیر کارکردی جسمانی داشته است. ، سینه در رویای مردان: بازگشت به دوران طفولیت، امیال جسمانی، دیدن پستان در خواب بر پنج وجه است. ، فرزندان، دختران، خادمان، دوستان، برادران، درخواب دختر است و آن چه در پستان بیند، از زیادت و نقصان و صلاح و فساد آن، جمله بر دختران کند. جاری شدن شیر و خون از پستان: اگر بیند از پستانش شیر روان شد، دلیل که بر دخترش نعمت و روزی فراخ شود و مال حلال یابد. اگر بیند بجای شیر از پستانش خون روان شده بود، دلی که مال حرام یابد. اگر مردی بیند در پستان او شیر جمع شده بود، اگر زن ندارد، زن خواهد و فرزندش آید. اگر زن دارد غنی شود. تغییر شکل پستان: اگر بیند که پستان او بیش از اندازه فرود آویخته بود، دلیل که دختری یابد. ، جابر مغربی: اگر زنی بیند در زیر پستان، پستانی دیگر برآمد، دلیل که دختر آورد. اگر بیند هر دو پستان او بزرگ شده بود، دلیل که احوال فرزندانش نیکو است، یا دختر را به شوهر دهد. اگر بیند از هر دو پستان خود شیر می خورد، دلیل است که او را غم و ملامت رسد. اگر بیند از پستان وی شیر به شکم او می شد، دلیل او رازیانی رسد. اگر بیند که یک پستان بسوخت، دلیل که دخترش را شغلی افتد از پادشاهی. اگر بیندبر مالش زیادت شود، لیکن با مردمان ملامت است. اگر زنی بیند که او را پستان آویخته بودند، دلیل که از حرام پسری آورد. پستان مرد در خواب، زن او است و پستان زن، دختر وی. اگر زنی بیند پستان او بریده است، دلیل که دختری بمیرد. اگر مردی بیند که بریده است، زنش بمیرد. دیدن پستان در خواب بر پنج وجه است. اول: فرزندان. دوم: دختران. سوم: خادمان. چهارم: دوستان. پنچم: برادران .
ستان مرد در خواب، زن او است و پستان زن، دختر وی. اگر زنی بیند پستان او بریده است، دلیل که دختری بمیرد. اگر مردی بیند که بریده است، زنش بمیرد. اگر زنی بیند در زیر پستان، پستانی دیگر برآمد، دلیل که دختر آورد. اگر بیند هر دو پستان او بزرگ شده بود، دلیل که احوال فرزندانش نیکو است، یا دختر را به شوهر دهد. اگر بیند از هر دو پستان خود شیر می خورد، دلیل است که او را غم و ملامت رسد. اگر بیند از پستان وی شیر به شکم او می شد، دلیل او رازیانی رسد. اگر بیند که یک پستان بسوخت، دلیل که دخترش را شغلی افتد از پادشاهی. اگر بیندبر مالش زیادت شود، لیکن با مردمان ملامت است. اگر زنی بیند که او را پستان آویخته بودند، دلیل که از حرام پسری آورد. جابر مغربی درخواب دختر است و آن چه در پستان بیند، از زیادت و نقصان و صلاح و فساد آن، جمله بر دختران کند. اگر بیند از پستانش شیر روان شد، دلیل که بر دخترش نعمت و روزی فراخ شود و مال حلال یابد. اگر بیند بدل شیر از پستانش خون روان شده بود، دلی که مال حرام یابد. اگر بیند که پستان او بیش از اندازه فرود آویخته بود، دلیل که دختری یابد. اگر مردی بیند در پستان او شیر جمع شده بود، اگر زن ندارد، زن خواهد و فرزندش آید. اگر زن دارد غنی شود. اگر این خواب را عجوزه بیند، دلیل است بر درویشی وی. اگر زن جوان این خواب را بیند، دلیل که عمرش دراز است. اگر دختری بیند، دلیل که در خوردی بمیرد. محمد بن سیرین در اخبار از امیرالمؤمنین (ع) آمده است که چون مومنی خواب بیند، واجب کند داستان تعبیر آن را تا از خواب بهره نیکو و شادی برگیرد واگر خواب بد دید، با صدقه و دعا و ذکر خدای متعال از خود رفع شر کند. اگر مردی بیند که پستان مردی می مکد، دلیل که بیمار شود. اگر زنش آبستن بود، پسر آورد. اگر زن بیند که از پستان می خورد، دلیل که کار دنیا بر وی بسته شود. مکیدن پستان زن: اگر مردی بیند که پستان مردی می مکد، دلیل که بیمار شود. اگر زنش آبستن بود، پسر آورد. اگر زن بیند که از پستان می خورد، دلیل که کار دنیا بر وی بسته شود. در کتاب فرهنگ تفسیر رویا تصویر پستان و سینه در خواب بر وجود موضوعات زیر در زندگی بیداری بیان شده است: سینه نماد از خود بخشیدن و ایثار است. پستان در رویای زنان: تصویر سینه ها در رویاهای زنان زنان به گونه ای چشمگیر کارکردی جسمانی داشته است. ، سینه در رویای مردان: بازگشت به دوران طفولیت، امیال جسمانی، دیدن پستان در خواب بر پنج وجه است. ، فرزندان، دختران، خادمان، دوستان، برادران، درخواب دختر است و آن چه در پستان بیند، از زیادت و نقصان و صلاح و فساد آن، جمله بر دختران کند. جاری شدن شیر و خون از پستان: اگر بیند از پستانش شیر روان شد، دلیل که بر دخترش نعمت و روزی فراخ شود و مال حلال یابد. اگر بیند بجای شیر از پستانش خون روان شده بود، دلی که مال حرام یابد. اگر مردی بیند در پستان او شیر جمع شده بود، اگر زن ندارد، زن خواهد و فرزندش آید. اگر زن دارد غنی شود. تغییر شکل پستان: اگر بیند که پستان او بیش از اندازه فرود آویخته بود، دلیل که دختری یابد. ، جابر مغربی: اگر زنی بیند در زیر پستان، پستانی دیگر برآمد، دلیل که دختر آورد. اگر بیند هر دو پستان او بزرگ شده بود، دلیل که احوال فرزندانش نیکو است، یا دختر را به شوهر دهد. اگر بیند از هر دو پستان خود شیر می خورد، دلیل است که او را غم و ملامت رسد. اگر بیند از پستان وی شیر به شکم او می شد، دلیل او رازیانی رسد. اگر بیند که یک پستان بسوخت، دلیل که دخترش را شغلی افتد از پادشاهی. اگر بیندبر مالش زیادت شود، لیکن با مردمان ملامت است. اگر زنی بیند که او را پستان آویخته بودند، دلیل که از حرام پسری آورد. پستان مرد در خواب، زن او است و پستان زن، دختر وی. اگر زنی بیند پستان او بریده است، دلیل که دختری بمیرد. اگر مردی بیند که بریده است، زنش بمیرد. دیدن پستان در خواب بر پنج وجه است. اول: فرزندان. دوم: دختران. سوم: خادمان. چهارم: دوستان. پنچم: برادران .