جدول جو
جدول جو

معنی پساکلا - جستجوی لغت در جدول جو

پساکلا
(پَ کَ)
نام دهی در سواد کوه مازندران. (مازندران و استراباد رابینو)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پسکله
تصویر پسکله
چوبی که پشت در بیندازند که در باز نشود
فرهنگ فارسی عمید
(مُلْ لا کَ)
دهی از دهستان تالارپی است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کُ لِ)
کشتی مخصوص سواحل مشرق و آن خمیده و عقبش برآمده است
لغت نامه دهخدا
(اُ)
بندری به ایتالیا کنار دریای تیره نی دارای 9053 تن سکنه. این بندر کرسی ناحیۀ سیرکانداریو و مولد سن فرانسوا دپل است
لغت نامه دهخدا
(حَ کِ)
جمع واژۀ حسکل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی از دهستان کوه شهری بخش کهنوج شهرستان جیرفت است. در 150هزارگزی جنوب کهنوج و 15 هزارگزی خاور راه فرعی کهنوج به میناب قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه، محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
یکی از بلوک کلات خراسان است
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نام محلی است: و از عباس آباد کوچ کرد و به پسکله نزول فرمود. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
دسیدیوس، یکی از رومیان که بسال 40 قبل از میلاد هنگام حملۀ پارتیان به سوریه والی آن سامان بود، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2342 و2343 شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
شهری در ایتالیای قدیم کنار دریای ایونیا که امروز شهر پولیکری به جای آن بنا شده است و نام دیگر آن پرنت بود. (فوستل دوکولانژ)
لغت نامه دهخدا
(حَ کِ لَ)
حساکلۀ جند، ریزگان لشکر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
یا اسکالی ژری. خاندان ایتالیایی، که چند تن از اعضای آن، وابسته به حزب ژیبلن، سنیوریا پدستای ورن شدند. مشهورترین آنان کان، ژنرال اتحادیۀ ژیبلن های لمباردی است، وی دانته را آنگاه که تبعید شده بود پناه داد. (1291- 1329 میلادی)
لغت نامه دهخدا
بلز، مهندس و طبیعی دان و فیلسوف و نویسندۀ فرانسه، مولد بسال 1623م، 1032/ هجری قمری در شهر کلرمونت فراند، و وفات در سنۀ 1662م، 1072/ از هجری قمری اوان کودکی آثار ذکاء و فطنت در وی پدیدار بود چنانکه بقول خواهرش (ژیلبرت) در دوازده سالگی بدون استعانت از کتابی اولین قضایای هندسۀ اقلیدس بشناخت و در شانزده سالگی رساله ای در باب قطع مخروطات نوشت که مایۀ اعجاب دکارت شد، و در هجده سالگی ماشین محاسبه را اختراع کرد و قوانین ثقل هوا و موازنۀ سوائل و مثلثات ریاضی و حساب اتفاقات و ضغطۀ مائی و غیره از مبتکرات اوست، آثار وی با سادگی و استحکام کلام همراه است و ازینروی در صف اول نثرنویسان فرانسه بشمار آمده است
ژیلبرت، خواهر بزرگ بلز پاسکال مشهور به مادام پریه وی رساله ای در ترجمه حیات بلز پاسکال دارد، مولد او بسال 1620م، 1209/ هجری قمری و وفات در سنۀ 1687م، 1098/ هجری قمری
ژاکلین، خواهر بلز پاسکال، پیرو عقیدۀ ژانسنیسم، مولد او در کلرمون بسال 1625م، 1034/ هجری قمری و وفات در سنۀ 1661م، 1071/ هجری قمری
گی د کرم، آنتی پاپ (باباالدجّال) از سال 1164 تا 1168م، 559/ تا 563 هجری قمری
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل. واقع در 13هزارگزی باختری بابل. دشت، معتدل مرطوب، مالاریائی. دارای 450 تن سکنه. آب آن از رود خانه کاری. محصول آنجا برنج، صیفی و کنف و مختصر نیشکر و غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). موضعی به ساری مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 122 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
قازایاغی. رجوع به پاکلاغی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ کَ)
دهی است از دهستان رابو بخش مرکزی شهرستان آمل. واقع در 15000گزی شمال خاوری آمل. موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل و مرطوب و مالاریایی و سکنۀ آن 185 تن است. آب آن از چشمه و رود هراز است و محصول آن برنج، صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کیا کَ)
یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان شاهی است که در شمال غربی شاهی و مشرق شوسۀ شاهی به بابل واقع است. این دهستان از 30 آبادی تشکیل شده است و 9هزار تن سکنه دارد. مرکز دهستان قصبۀ کیاکلا وقراء مهم آن به شرح زیر است: سوخت آبندان، جدیدالاسلام، سنگ تاب، نجارکلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان قشلاق کلارستاق است که در بخش چالوس شهرستان نوشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
در جزیره سیسیل شهری به نام هراکلا وجود داشته که آن را ’می نوا’ نیزمیگفته اند. (فوستل دوکولانژ). رجوع به هراکله شود
یکی از بلاد قدیمی آسیای صغیر و از جمله مهاجرنشینهای میله توس بوده است. (فوستل دوکولانژ). رجوع به هراکله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حساکل
تصویر حساکل
جمع حسکل، جانور بچگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسکال
تصویر پاسکال
قانونی در باب انتقال فشار در سیالات (مایعات و گازها)، هر فشاری که بر نقطه ای از یک جسم سیال که در حال تعادل است وارد شود عیناً به همه اجزای آن سیال منتقل می شود. (برگرفته از نام بلز پاسکال ریاضی دان، فیزیکدان و نویسنده فرانسوی)
فرهنگ فارسی معین
از محله های قدیمی شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
کوزه ی کوچک، تنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
رستم کلا از دهکده های قره طغان اشرف (بهشهر) است که در جنوب
فرهنگ گویش مازندرانی
جنگل توسکا
فرهنگ گویش مازندرانی
از محله های قدیمی شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در دهستان بلده ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت گردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گردنی
فرهنگ گویش مازندرانی
پرنده ی دریایی، چنگر نوک سرخ
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه پشمی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالاتجن قائم شهر، از توابع دهستان لفور قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل، کلاه پوستی
فرهنگ گویش مازندرانی