- پسادست
- نسیه، قسطی
معنی پسادست - جستجوی لغت در جدول جو
- پسادست
- چیزی که پول آن مدتی پس از معامله داده شود، نسیه،
برای مثال ستد و داد مکن هرگز جز دستادست / که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۴)
- پسادست ((پَ دَ))
- پستادست، نسیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اعتبار، پول پیشکی
چیزی که امروز بخرند و قیمت آن را چند روز دیگر پردازند نسیه مقابل پیشا دست دستادست
ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند، آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد
پسادست، چیزی که پول آن مدتی پس از معامله داده شود، نسیه
با صحت عمل، درستکار
فرانسوی آزارگرا کسی که مبتلا به سادیسم است
مقابل پیشادست
اجرت پیش از کار
سابق سبقت گیر مقدم: بدانید کوشد به بد پیشدست مکافات این بد نشاید نشست. (شا. لغ)، پیشدستی سبقت کنون کینه را کوس بر پیل بست همی جنگ ما را کند پیشدست. (شا. لغ)، پیشادست پول پیشکی که قبل از شروع بکار بکارگر دهند بیعانه، نقد مقابل نسیه، صدر
اجرت پیش از کار، مزدی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند، مقابل پسادست، معاملۀ نقد، برای مثال ستد و داد جز به پیشادست / داوری باشد و زیان و شکست (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۷)
جمع وساده، پشتی ها، بالیش ها
کسی که مبتلی به سادیسم است
ویژگی سودا و معاملۀ نقد که چیزی بخرند و پول آن را همان ساعت بدهند، پیشادست، برای مثال ستد و داد مکن هرگز جز دستادست / که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۴) ، تن به تن
پای بند پای بست مقید، دلباخته، بنیاد عمارت پای بست
پیاپی پیوسته ناگسیخته مداوم بردوام
مونث سادس یک ششم شش یک
ششمین ششم (واژه های فارسی) مونث سادس، شش یک عشر خامسه 160، 1 خامسه و سادسه خود به 60 سابعه تقسیم میشود جمع سوادس
اولاد پیغمبر اسلام (ص)
رشک و حسد بردن
فرومایگی، حقارت
مچ دست بند دست، با نوک انگشتان گرقتن
چارپایی (اسب استر خر) که هر دو زانویش از یکدیگر جدا و دور مانده باشد و مهره های زانویش نزدیک و به هم پیوسته چنانکه بهنگام راه رفتن بر هم ساید دستهای وی را سگدست گویند، میله ای فلزی و محکم که رابط بین فرمان می گردد به وسیله چرخ دنده یی اهرم فرمان به حرکت می آید اهرم فرمان حرکت را به وسیله میل سگدست منتقل میکند و سگدست نیز مستقیما چرخ را به راست یا چپ منحرف می نماید
سرپنجه، پنجه، انگشتان دست
بار ششم، در مرتبه یا مرحلۀ ششم
خسیس بودن، فرومایگی، پستی، ناکسی
سائدها، اولاد پیغمبر اسلام، جمع واژۀ ساده، جمع الجمع واژۀ سائد