جدول جو
جدول جو

معنی پسا - جستجوی لغت در جدول جو

پسا
(پَ)
این پسا:
تا نسوزد نیز گیرد رنگ کش
این پسا از هیمه ها نیمی بکش.
دهخدا (دیوان ص 51).
آن پسا. در این وقت. در آن وقت. در این نوبت. بدان نوبت
لغت نامه دهخدا
پسا
(پَ)
نام شهری است به فارس و فسا معرب آن است. مؤلف حدود العالم آورده است: پسا شهری است بناحیت پارس خرم و بزرگ و او را قهندز است و ربض است و جای بازرگانان است و با خواستۀ بسیار است و شهرکهای کردیان و خیر (؟) از پساست. و نیز رجوع به فسا شود
لغت نامه دهخدا
پسا
وقت نوبت: این پسا در این وقت. آن پسا در آن وقت
تصویری از پسا
تصویر پسا
فرهنگ لغت هوشیار
پسا
((پَ))
وقت، نوبت
تصویری از پسا
تصویر پسا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پساک
تصویر پساک
(پسرانه)
نام پسر اردوان و برازنده داریوش یکم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پسادست
تصویر پسادست
چیزی که پول آن مدتی پس از معامله داده شود، نسیه، برای مثال ستد و داد مکن هرگز جز دستادست / که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پساویدن
تصویر پساویدن
لمس کردن، دست مالیدن، دست زدن به چیزی
پرماسیدن، بساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، پرواسیدن، بسودن، پرماس، برماسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پساهنگ
تصویر پساهنگ
دنبالۀ لشکر، ساقه، فوج پسین از لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پساک
تصویر پساک
بساک، کیسۀ کوچکی حاوی دانۀ گرده که در انتهای پرچم گل واقع شده، انتهای برجستۀ پرچم که محتوی دانه های گرده است، تاج ساخته شده از گل، افسر، یسال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پساوند
تصویر پساوند
پسوند، قافیه، برای مثال همه یاوه همه خام و همه سست / معانی از چکاته تا پساوند (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۰)، مقطع شعر
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
بساک. عمار. اکلیل ریحان. تاجی که از گلها و اسپرغمها و ریاحین ساختندی و پادشاهان و بزرگان بروزهای عید و جشن ها و دیگر مردمان روز دامادی و یا بازگشتن از فتحی و ظفری بر سر زدندی:
همه امیدش آنکه خدمت تو
بر سرش می نهدز بخت پساک.
ابوالفرج رونی (از فرهنگ شعوری).
و فرهنگستان این کلمه را بجای آنتر بمعنی قسمت بالای پرچمهای گل گرفته است. و رجوع به بساک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پساپیش
تصویر پساپیش
پس و پیش جوانب اطراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسان پریروز
تصویر پسان پریروز
سه روز پیش از دیروز
فرهنگ لغت هوشیار
بقیه میوه ای که در باغها بعد از چیدن میوه جابجا بر سر درخت مانده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پساپیش شدن
تصویر پساپیش شدن
تغییر محل دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پساپیس
تصویر پساپیس
عقب و جلو
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که امروز بخرند و قیمت آن را چند روز دیگر پردازند نسیه مقابل پیشا دست دستادست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسا پس
تصویر پسا پس
پس پس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسان پیرارسال
تصویر پسان پیرارسال
سه سال پیش از پار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسان پریشب
تصویر پسان پریشب
سه شب پیش از شب گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسانیدن
تصویر پسانیدن
آب دادن کشت و باغ مشروب کردن سقایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسان فردا
تصویر پسان فردا
دو روز بعد از فردا. دو روز بعد از فردا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسان فردا شب
تصویر پسان فردا شب
دو شب بعد از فردا شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پساوند
تصویر پساوند
قافیه یا مقطع قصیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پساویدن
تصویر پساویدن
لمس کردن، دست مالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پساهنگ
تصویر پساهنگ
دنباله لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تاجی که از گلها و ریاحین یا اسپرغمها ساختندی و پادشاهان و بزرگان بروزهای عید و جشنها و دیگر مردمان روز دامادی یا باز گشتن از فتحی یا ظفری بر سر میزیدند اکلیل ریحان عمار بساک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پساک
تصویر پساک
((پَ))
بساک، تاجی که از انواع گل ها درست می کردند و پادشاهان و بزرگان در جشن ها و مراسم دیگر بر سر می گذاشتند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پساویدن
تصویر پساویدن
((پَ دَ))
دست مالیدن، لمس کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پساوند
تصویر پساوند
((پَ وَ))
قافیه شعر، جزوی که به آخرکلمه اضافه شود و تغییری در معنی آن دهد، پسوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پساپیش
تصویر پساپیش
نامرتب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پسادست
تصویر پسادست
نسیه، قسطی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پساب
تصویر پساب
فاضلاب
فرهنگ واژه فارسی سره
به دنبال ماه نو، پایان سال
فرهنگ گویش مازندرانی
پستان
فرهنگ گویش مازندرانی