- پسا
- وقت نوبت: این پسا در این وقت. آن پسا در آن وقت
معنی پسا - جستجوی لغت در جدول جو
- پسا ((پَ))
- وقت، نوبت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فاضلاب
تاجی که از گلها و ریاحین یا اسپرغمها ساختندی و پادشاهان و بزرگان بروزهای عید و جشنها و دیگر مردمان روز دامادی یا باز گشتن از فتحی یا ظفری بر سر میزیدند اکلیل ریحان عمار بساک
((پَ))
فرهنگ فارسی معین
بساک، تاجی که از انواع گل ها درست می کردند و پادشاهان و بزرگان در جشن ها و مراسم دیگر بر سر می گذاشتند
بساک، کیسۀ کوچکی حاوی دانۀ گرده که در انتهای پرچم گل واقع شده، انتهای برجستۀ پرچم که محتوی دانه های گرده است، تاج ساخته شده از گل، افسر، یسال
نسیه، قسطی
نامرتب
دنباله لشکر
لمس کردن، دست مالیدن
قافیه یا مقطع قصیده
آب دادن کشت و باغ مشروب کردن سقایت
دو شب بعد از فردا شب
دو روز بعد از فردا. دو روز بعد از فردا
سه سال پیش از پار
سه شب پیش از شب گذشته
سه روز پیش از دیروز
بقیه میوه ای که در باغها بعد از چیدن میوه جابجا بر سر درخت مانده باشد
تغییر محل دادن
پس و پیش جوانب اطراف
عقب و جلو
چیزی که امروز بخرند و قیمت آن را چند روز دیگر پردازند نسیه مقابل پیشا دست دستادست
پس پس
پسوند، قافیه، برای مثال همه یاوه همه خام و همه سست / معانی از چکاته تا پساوند (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۰) ، مقطع شعر
دنبالۀ لشکر، ساقه، فوج پسین از لشکر
لمس کردن، دست مالیدن، دست زدن به چیزی
پرماسیدن، بساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، پرواسیدن، بسودن، پرماس، برماسیدن
پرماسیدن، بساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، پرواسیدن، بسودن، پرماس، برماسیدن
چیزی که پول آن مدتی پس از معامله داده شود، نسیه، برای مثال ستد و داد مکن هرگز جز دستادست / که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۴)
بقیۀ میوه که در آخر فصل و پس از چیدن میوه جا به جا در شاخه های درخت مانده باشد و بعد آن ها را بچینند
سه شب پیش از دیشب
سه روز پیش از دیروز