جدول جو
جدول جو

معنی پرینت - جستجوی لغت در جدول جو

پرینت
(پِ)
نام قدیم قصبۀ ارکلی بر ساحل روملی به مرمره که بعدها به هراکلیا موسوم شد. این ناحیه از متفقین جمهوری آتن بود و در برابر فیلیپ مقدونی دیری مقاومت کرد و در آخر بسال 341 میلادی فیلیپ آنجا را تسخیر کرد. الکبیادس در دومین تبعید ونفی خویش بدانجا اقامت داشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
پرینت
((پِ))
نمونه چاپی به دست آمده از کامپیوتر
تصویری از پرینت
تصویر پرینت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرین
تصویر پرین
(دخترانه)
نرم و لطیف چون پر، نام بانوی دانشمند ایرانی، دختر گبادشاه که یک نسخه از اوستا را به زبان پهلوی برای دستوران و موبدان هندی رونویسی کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاینت
تصویر پاینت
پوپیتر، وسیله ای برای قرار دادن کاغذ نت نوازنده بر روی آن، پاینت
فرهنگ فارسی عمید
(پْریُ / پِ یُ نُ)
جنسی از ماهیان آرکانتوپتر از خانوادۀ تریگلیده که در دریاهای آمریکا و ژاپن منتشرند
لغت نامه دهخدا
(پَ)
صاحب فرهنگ شعوری بنقل از لغت نعمت الله گوید: بیماری ای است که در زیر ناخن پیدا آید و بترکی آنرا قورل غان گویند یعنی داخس. و ظاهراً این کلمه مصحف پریون است و پریون نیز بمعنی قوباء است نه بیماری ناخن
لغت نامه دهخدا
(پَ نَ / نِ)
از پری بمعنی پریر و اینه که علامت نسبت است چون ی و یین، پریروزی. پریروزینه
لغت نامه دهخدا
(پِ رَ)
شهری که اهالی آن بااتنه متحد و با فیلفوس مقدونی مخالفت ورزیدند. (ایران باستان ص 1182، 1200، 1201، 1293، 1320، 1324)
لغت نامه دهخدا
ده پرین، قریه ای بر شش فرسخ و نیم شمال فهلیان است
لغت نامه دهخدا
(پْری / پِ یِ)
نام شهری از آسیای صغیر قدیم (یونیه) مقابل جزیره شامس، بین کوه میکال و مصب مآندر در ساحل دریا. این شهر دو بندر معمور داشت و اطلال آن اکنون نزدیک دهکدۀ سامسون بجانب شمال غربی دیده میشود
نام شهر قدیم یونیه زادبوم بیاس فیلسوف که غالباً او را بنام فیلسوف پری ین خوانند. این محل اکنون سامسون نام دارد
لغت نامه دهخدا
(پْریُ / پِ یُ)
جنسی از حشرات کلئوپتر درازشاخ. نوع کامل تیره پریونینه که در نیمکرۀ شمالی منتشرند
جنسی از طیور پالمی پد از خانوادۀ پوفی نیده که در دریای جنوبی منتشرند
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرینه
تصویر پرینه
فرانسوی میانین پریروزی
فرهنگ لغت هوشیار
((پِ تِ))
دستگاه خروجی رایانه که اطلاعات نوشتاری یا نگاره ای را بر سطح کاغذ یا مواد دیگر چاپ کند، چاپگر (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
پریشب، پریروز
فرهنگ گویش مازندرانی
پرواز کردن، برخاستن پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی