جدول جو
جدول جو

معنی پرکاش - جستجوی لغت در جدول جو

پرکاش
خاک اره، براده
تصویری از پرکاش
تصویر پرکاش
فرهنگ فارسی عمید
پرکاش
((پَ))
خاک اره، براده
تصویری از پرکاش
تصویر پرکاش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرکار
تصویر پرکار
کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکام
تصویر پرکام
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، بویگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکاوش
تصویر پرکاوش
بریدن شاخه های زیادی درخت، پیراستن درخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرپاش
تصویر پرپاش
طبق چوبی که غلات و حبوب را در آن بریزند و پاک کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخاش
تصویر پرخاش
درشتی و تندی از روی خشم، عتاب، برای مثال چو پرخاش بینی تحمل بیار / که سهلی ببندد در کارزار (سعدی - ۱۲۳)، جنگ وجدال، کارزار، پیکار
پرخاش کردن: درشتی کردن، تندی کردن، سخن درشت گفتن، پیکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی است از تیره مرکبان که دارا گونه های دو ساله و پایا میباشد. ارتفاعش 30 تا 80 سانتیمتر است و معمولا در کنار جاده ها و روی دیوار ها و اماکن مخروب بحالت خود رو میروید. منشا اولی این گیاه را آسیای صغیر و بالکان نوشته اند ولی امروزه در غالب نقاط آسیا و اروپا بفراوانی میروید (در اکثر نقاط ایران خصوصا نواحی شمال فراوان است)، برگها گیاه مزبور نرم و برنگ سبز روشن و دارا تقسیمات دندانه دار است. نهنج گل آن دارا یک قسمت مرکزی برنگ زرد محصور در گلها زبانه یی سفید رنگ است. قسمت مورد استفاده آن گلها آنست اقحوان شجره مریم بابونه گاو چشم با بونه گاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخاش
تصویر پرخاش
جدل و خصومت و جنگ و خصومت زبانی را هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
طبقی چوبین که با آن حبوب را پاش دهند طبق چوبی که غلات و حبوب را در آن ریزند و پاک کنند
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی هندسی برای کشیدن دایره و خطوط پرکار پرکاره پرکال پردال پرگر بردال پرکر فرجار دواره، شاغول، فلک کدار گیتی گردون جهان عالم، قضا و قدر سرنوشت، مکر و حیله تدبیر افسون، دایره حلقه طوق چنبر، اسباب سامان جمعیت، اشیای عالم، آشیانه. یا پرگار دوسر. بر اساس مثلث های متشابه اسبابی بنام پرگار دو سر ساخته اند. با آن میتوان پاره خط های کوچک معین را به قسمتهای مساوی بخش نمود. یا از پرگار افتادن، از سامان افتادن از نظم افتادن، یا پرگار (کسی) کژ بودن، بختذ او بد و باژگونه بودن، یا پرگار چرخ. پرگار فلک. دور فلک، منطقه فلک. یا تنگ شدن پرگار کسی. بدبخت شدن او. یا مثل پرگار. نهایت آراسته و نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکاس
تصویر پرکاس
تلاش کردن و در هم آویختن، طلوع آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
شدید العمل، فعال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
((پُ))
فعال، پرتلاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکاس
تصویر پرکاس
((پَ))
تلاش کردن و درهم آویختن، طلوع آفتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکاوش
تصویر پرکاوش
((پَ وِ))
پیرایش درخت، بریدن شاخه های زیادی درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرخاش
تصویر پرخاش
((پَ))
ستیزه، پیکار، با سخنان درشت با هم ستیزه کردن، فرخاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکنش
تصویر پرکنش
فعال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرخاش
تصویر پرخاش
قهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
فعال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
Industrious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
industrieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
industrioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
परिश्रमी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
rajin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
ขยัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
ijverig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
勤奋的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
industrioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
industrioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
pracowity
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
працьовитий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
fleißig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
трудолюбивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
חרוץ
دیکشنری فارسی به عبری