- پرپاش
- طبقی چوبین که با آن حبوب را پاش دهند طبق چوبی که غلات و حبوب را در آن ریزند و پاک کنند
معنی پرپاش - جستجوی لغت در جدول جو
- پرپاش
- طبق چوبی که غلات و حبوب را در آن بریزند و پاک کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جدل و خصومت و جنگ و خصومت زبانی را هم گویند
گرز گران عمود
درشتی و تندی از روی خشم، عتاب، برای مثال چو پرخاش بینی تحمل بیار / که سهلی ببندد در کارزار (سعدی - ۱۲۳) ، جنگ وجدال، کارزار، پیکار
پرخاش کردن: درشتی کردن، تندی کردن، سخن درشت گفتن، پیکار کردن
پرخاش کردن: درشتی کردن، تندی کردن، سخن درشت گفتن، پیکار کردن
خاک اره، براده
گرز گران، گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرکوبه، عمود، مقمعه
ویژگی کبوتری که در پاهای او نیز پر روییده باشد
خرخاکی، حشره ای خاکی رنگ و کوچک با پاهای کوتاه که در جاهای نمناک زندگی می کند