- پروکسید
- اکسیدی که بیشتر از مقدار طبیعی اکسیژن دارد
معنی پروکسید - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرماسیده بسوده لمس شده
لمس کردن، دست مالیدن، دست زدن به چیزی، پرماسیدن، بساویدن، پساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، بسودن، پرماس، برماسیدن،
ساختن، پرداختن، فارغ شدن، یازیدنبرای مثال هر کجا گوهری است بشناسم / دست سوی دگر نپرواسم (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۸)
ساختن، پرداختن، فارغ شدن، یازیدن
سوده، ببسوده، بساویده، دست مالی شده
فرانسوی سپیده سان ها
فرانسوی مجری