جدول جو
جدول جو

معنی پروژن - جستجوی لغت در جدول جو

پروژن
(پِ ژَ)
نقاش ایتالیائی. مولدکاستلو دلاّ پیو در ایالت پروز بسال 1446 و وفات بسال 1524 میلادی او از خاندانی بی نام و فقیر بود پس از آنکه به مقدمات فن آشنا شد به فلورانس و سپس به روم رفت و آثار مشهود از خود بجای گذاشت پس از بازگشت به پروز در سال 1490 میلادی کارگاهی تأسیس کرد و با شاگردان خویش آثار کثیر برای کلیساهای آن ناحیت بوجود آورد پروژن به نقاشیهای غیردینی نیز پرداخته است بموجب داستانهائی که درباره عقاید او مشهور است پروژن در پیری تقریباً به بیدینی گرائید و گویند او بسیار ممسک بود و از تأثری که به سبب دزدی اموال او در وی پدید آمد بمرد. آثار او خالی از ابتکار لیکن دارای ملاحت و روشنی رسم و جذبۀ رنگ آمیزی است. نقاشیهای او در موزه های اروپا پراکنده است و از مشهورترین آنها است: بتول عذرا و کودک عیسی با دو قدیسه و دو ملک. شهادت سباستین قدیس. عشق و عفت (موزۀ لوور). بتول عذرا با جمع قدیسان (موزۀ وین). ظهور بتول عذرا به برنار قدیس (موزۀ مونیخ)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پروین
تصویر پروین
(دخترانه)
ثریا، نام یک صورت فلکی، ستارگان کوچک نزدیک به هم، دسته ای از شش ستاره درخشان در صورت فلکی ثور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پروزن
تصویر پروزن
غربال، آردبیز، هر چیز مشبک و سوراخ سوراخ، برای مثال چرخ پنداری بخواهد شیفتن / زآن همی پوشد لباس پروزن (ناصرخسرو۱ - ۱۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروان
تصویر پروان
دستگاهی که با آن ابریشم را تاب دهند، چرخ ابریشم تابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
طرح و نقشه ای که برای انجام یک کار در نظر گرفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که از تعداد بسیاری ستاره تشکیل شده ولی فقط شش ستارۀ آن با چشم دیده می شود که در یک جا به صورت خوشه ای جمع شده و با هم در فضا حرکت می کنند، ثریا، برای مثال آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق / خرمن مه به جوی خوشۀ پروین به دوجو (حافظ - ۸۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
لایحه، قصد، نیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروان
تصویر پروان
چرخی که ابریشم را بدان از پیله بر آورند و آن چرخ را بپای گردانند
فرهنگ لغت هوشیار
چند ستاره که در آسمان در یکجا جمع شده و بشکل یک ستاره دیده میشود گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروزن
تصویر پروزن
((پَ وَ))
پرویزن، هر چیز پر سوراخ و شبکه دار، آردبیز، غربال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروان
تصویر پروان
((پَ))
چرخ ابریشم ریسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
((پُ ژِ))
طرح، نقشه، طرح و نقشه کارهایی که باید انجام شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروین
تصویر پروین
((پَ))
ثریا، صورتی فلکی که بالای شاخ صورت فلکی گاو قرار دارد، نام منزلی از منازل قمر، پرن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
برنامه، پیرنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
Project
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
projet
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
proyek
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
প্রকল্প
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
mradi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
프로젝트
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
プロジェクト
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
פרויקט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
परियोजना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
проект
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
โครงการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
project
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
proyecto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
progetto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
projeto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
项目
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
projekt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
Projekt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
проект
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
منصوبہ
دیکشنری فارسی به اردو