معنی پروزن پروزن((پَ وَ)) پرویزن، هر چیز پر سوراخ و شبکه دار، آردبیز، غربال تصویر پروزن فرهنگ فارسی معین
پروزن پروزن غربال، آردبیز، هر چیز مشبک و سوراخ سوراخ، برای مِثال چرخ پنداری بخواهد شیفتن / زآن همی پوشد لباس پروزن (ناصرخسرو۱ - ۱۵۹) فرهنگ فارسی عمید
پروزن پروزن پرویزن. پرویز. پریزن. پریز. آردبیز. غربال، هرچیز پرسوراخ و شبکه دار: چرخ پنداری بخواهد بیختن زان همی پوشد لباس پروزن. ناصرخسرو. و رجوع به پرویزن شود لغت نامه دهخدا
پروین پروین ثریا، نام یک صورت فلکی، ستارگان کوچک نزدیک به هم، دسته ای از شش ستاره درخشان در صورت فلکی ثور فرهنگ نامهای ایرانی
پر وزن پر وزن هر چیز پر سوراخ و شبکه دار: (چرخ پنداری بخواهد بیختن زان همی پوشد لباس پر وزن) (لغ)، آردبیز غربال پرویز فرهنگ لغت هوشیار