گیاهی است و در مصر بسیار باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). درختی است قریب به درخت انار و پرشاخ، و برگش شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رایحۀ او تند و بدبوی و شکوفۀ او مثل خوشه و با زردی و وسط شکوفۀ او زغب دارد. (از تحفۀ حکیم مؤمن). شاه بانگ. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی). شابانگ. شابانج. (تحفۀ حکیم مؤمن). آتش سگ. تس سگ. بنفشۀ سگ. جمسفرم بری. ریحان الغزال. شاهفانج. شجرۀ ابراهیم. شجرۀ مریم. طیون. قیصوم. رجوع به شباهنگ در همین لغت نامه شود
گیاهی است و در مصر بسیار باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). درختی است قریب به درخت انار و پرشاخ، و برگش شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رایحۀ او تند و بدبوی و شکوفۀ او مثل خوشه و با زردی و وسط شکوفۀ او زغب دارد. (از تحفۀ حکیم مؤمن). شاه بانگ. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی). شابانگ. شابانج. (تحفۀ حکیم مؤمن). آتش سگ. تس سگ. بنفشۀ سگ. جمسفرم بری. ریحان الغزال. شاهفانج. شجرۀ ابراهیم. شجرۀ مریم. طیون. قیصوم. رجوع به شباهنگ در همین لغت نامه شود
دیبای منقش. پرنو. پرنیان: نپرّد بلبل اندر باغ جز بر بسّد و مینا نپوید آهو اندر دشت جز بر غالی و پرنون. رودکی (از شعوری) (جهانگیری). شمشاد ببوی زلفک خاتون شد گلنار برنگ توزی و پرنون شد. منوچهری. ز دیبا و پرنون شتروار شصت ز پوشیدنی جامه پنجاه دست. اسدی. گرچه ز پشمند هر دو هرگز نبود سوی تو ای دوربین پلاس چو پرنون. ناصرخسرو. و بیت اخیر مینماید که این جامه از پشم میکرده اند
دیبای منقش. پرنو. پرنیان: نپرّد بلبل اندر باغ جز بر بسّد و مینا نپوید آهو اندر دشت جز بر غالی و پرنون. رودکی (از شعوری) (جهانگیری). شمشاد ببوی زلفک خاتون شد گلنار برنگ توزی و پرنون شد. منوچهری. ز دیبا و پرنون شتروار شصت ز پوشیدنی جامه پنجاه دست. اسدی. گرچه ز پشمند هر دو هرگز نبود سوی تو ای دوربین پلاس چو پرنون. ناصرخسرو. و بیت اخیر مینماید که این جامه از پشم میکرده اند