جدول جو
جدول جو

معنی پرندو - جستجوی لغت در جدول جو

پرندو
(پَ رَ)
شعوری گوید (ج 1 ص 245) : ترخیم لفظ پرندوش است بمعنی پریشب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرندوش
تصویر پرندوش
(دخترانه)
پس پریشب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرند
تصویر پرند
(دخترانه)
ابریشم، پرن، پارچه ابریشمی بدون نقش ونگار، حریر ساده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرندک
تصویر پرندک
(دخترانه)
پشته، کوه کوچک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرند
تصویر پرند
پریشب، شب پیش از دیشب، دو شب پیش، شب گذشته، پرندوش، پریدوش، پردوش، پرندوار
درختچه ای کوچک از تیرۀ ریواس، با بوتۀ پرشاخ، ساقۀ خاکستری، برگ های باریک و نوک تیز و میوۀ بال دار،
نوعی پارچۀ ابریشمی ساده و بی نقش، حریر، برای مثال سه نگردد بریشم ار او را / پرنیان خوانی و حریر و پرند (هاتف - ۴۹) تیغ و شمشیر برّان و جوهردار، برای مثال به زرین و سیمین دو صد تیغ هند / چه زو سی به زهرآب داده پرند (فردوسی - ۱/۲۳۸)، ز یاقوت و الماس و از تیغ هند / همه تیغ هندی سراسر پرند (فردوسی - ۷/۳۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرندوش
تصویر پرندوش
شب گذشته، پریشب، برای مثال صبحدم بود که می شد به وثاق / چون پرندوش نه بیهش نه بهوش (انوری - ۸۶۴)، گویدت همی گرچه دراز است تو را عمر / بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش (ناصرخسرو - ۴۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرندک
تصویر پرندک
تپه، پشته، تل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنده
تصویر پرنده
پرواز کننده، هر جانوری که در هوا پرواز کند، هر جانوری از خانوادۀ پرندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرندخ
تصویر پرندخ
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، کوزکانی، گوزگانی، پرنداخ، سختیان، اپرنداخ، لکا، ساختیان، پرانداخ
فرهنگ فارسی عمید
(دَ نِ)
ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 50 هزارگزی شمال خاوری زرند و دو هزارگزی باختر راه مالرو چترود به راور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(پُ خَ)
پر آب دهان
لغت نامه دهخدا
پاندورت، ظاهراً لغت سانسکریت است به معنی خون پاندو و آن رانزدیک به خون سیاوشان یا دم الاخوین گرفته اند، رجوع به صفحۀ 36 و 37 الجماهر بیرونی چاپ حیدرآباد شود
لغت نامه دهخدا
(چَ رَ)
استخوان نرمی را گویند که آنرا توان خورد، همچون استخوان سر شانۀ گوسپند و گوش و پره های دماغ و مانند آن که بعربی ’غضروف’ خوانند. (برهان) (آنندراج). غضروف. (ناظم الاطباء) ، بمعنی چرنده هم آمده است. (برهان) (آنندراج). حیوان چرنده. (ناظم الاطباء). رجوع به چرنده شود
لغت نامه دهخدا
(چَ رَ)
دهی از دهستان حسین آباد بخش حومه شهرستان سنندج، که در 23هزارگزی شمال سنندج و 9هزارگزی باختر شوسۀ سنندج به سقز واقعست کوهستانی و سردسیر است و 200تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات، حبوبات، لبنیات، توتون و صیفی، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. این آبادی را باصطلاح محل ’چرنو’ هم میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ دَ)
پرنداخ. (شعوری ج 1 ص 226)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ دَ)
پشته و کوه کوچک را گویند که در میان صحرا واقع شده باشد. (برهان). پشته و کوه کوچک بود که در میان دشت باشد. (جهانگیری). پشته و تل میان دشت. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ دَ)
نام ایستگاه شمارۀ 6 راه آهن جنوب است که پیشتر رحیم آباد گفته میشد بمناسبت نزدیکترین قریۀ به آن پرندک نام نهاده شد. (فرهنگستان). و آن در 82000 گزی طهران و میان رود شور و ناهید واقع است
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحهالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چه بارحه بمعنی دوش است و اولی بمعنی پیش. (برهان). پریشب. بارحۀ اولی. شب دوش که فارسیان پریشب گویند. (از فرهنگی خطی). پرندیش. پرندوار. (فرهنگ رشیدی). پروندوش. (فرهنگ رشیدی). پس پریشب. سه شب پیش از امشب. دوش. پردوش. پرندوش:
چنین داد پاسخ که بر کوه و دشت
سواری پرندوش بر من گذشت.
فردوسی.
گویدت همی گرچه دراز است ترا عمر
بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش.
ناصرخسرو.
صبحدم بود که آمد به وثاق
چون پرندوش نه بی هش نه به هوش.
انوری.
پرندوش و پرندیش چسان بود خرابات
بگوئید و مترسید اگر مست و خرابید.
مولوی.
گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند
قاری مگر آنرا بپرندوش افکند.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
(پَرَ)
این صورت را شعوری آورده و معنی پرندوش بدو داده است و ظاهراً تصحیفی است. (شعوری ج 1 ص 242)
لغت نامه دهخدا
شب روز گذشته پریشب پرندوار پرندیش پروندوش پرندوشنی پرندوشینه بارحه الاولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریدو
تصویر پریدو
لاتینی ک زبر جد (جواهرات سلطنتی ایران) از گوهرهای گرانبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرندخ
تصویر پرندخ
تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرندک
تصویر پرندک
پشته و کوه کوچک که در میان دشت باشد، (اسم)
فرهنگ لغت هوشیار
اسم پریدن، هر جانوری که می پرد مرغ طیر طایر، جمع پرندگان مقابل چرنده. نام یک فردازرده پرندگان نام عام فردی از حیوانات ذی فقاری که به رده پرندگان تعلق دارد، که پرواز کند که بپرد پرواز کننده طایر: (ما چیزها را دروهم توانیم آورد که بحس نیافته باشیم چون مردم پرنده) (بابا افضل) یا پرنده پر نمیزند. خیلی خلوت و آرام بود. یا پرنده چراغ. پروانه. فراشه. یا (هواپیمایی) پرسنل پرنده. کسانی که در نیروی هوایی با هواپیما پرواز میکنند و رانندگی آنرا بعهده دارند. یا پرنده آتشین. یکی از انواع اختر. یا ماهی پرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرندو
تصویر چرندو
غضروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردو
تصویر پردو
بسیار دونده نیک دونده مقابل کم رو: (کم خور و پردو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنده
تصویر پرنده
((پَ رَ دِ))
هر جانوری که می پرد، مرغ، طیر، جمع پرندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرندوش
تصویر پرندوش
((پَ رَ))
شب گذشته، پریشب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرندو
تصویر چرندو
((چَ رَ))
غضروف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرندک
تصویر پرندک
((پَ رَ دَ))
پشته، تل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرند
تصویر پرند
اکلیون
فرهنگ واژه فارسی سره
طایر، طیر، مرغ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پرند، پرندیش، پریشب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر پرنده ای داشتید که پرید و شما هم به دنبالش رفتید مجذوب می شوید یا به سفر می روید و اگر این پرنده رفت و باز نگشت به نوشته مجلسی زیان می بینید و محتمل خسارت می شوید.
اگر ببینی جوجه های پرنده بانگ و فریاد می کند، تعبیرش این است که ماتم و مصیبت بوجود می آید.
تعبیر خواب پرنده نمایانگر اهداف، آرزوها و امیدهای فرد بیننده خواب است. آرزوهایی که نیازمند رهایی از قید و بند هستند به صورت پرنده در خواب مشاهده می شوند. دیدن پرنده در خواب سمبل رهایی از قید و بندهای فرد بیننده خواب است. در تعبیر خواب اسلامی تفسیر خواب پرندگان بر اساس نوع گوشت (حلال و حرام) تعبیر می گردند.
اگر بیند پرنده داشت و از دست او بپرید و دیگر بار به دست او آمد، دلیل که حاجت او روا شود. اگر بیند پرید، دلیل که بعضی از مال او برود.
تخیل، شهود، ذهن، رهایی از قید و بندها، افکار یا امیدها و آرزوهای پنهان، اشتیاق برای رفتن به فراسوی محدودیت ها و مرزها، آگاهی گسترش یافته در رویا به صورت پرنده بزرگی که توان پرواز در ارتفاع بالا را دارد نشان داده می شود، زیرا آگاهی و هشیاری گسترده مانند منظره وسیع تر از بالا به زمین است. البته نزدیک شدن بدین حالت ممکن است ترسناک یا حتی دردناک باشد، گسترش دیدگاه های ما، پلی میان جهانی که در آن زندگی می کنیم و با حواس پنج گانه آن را درک می کنیم و دنیای عمیق تر شهود، بصیرت و شور ناخودآگاه مصادیق دیگر دیدن پرندگان در رویا هستند.
دیدن پرنده در خواب، نمادی از اهداف، آرمان ها و امید هاست. خواب دیدن پرنده ای که صدا می کند و یا پرواز می کند، بیانگر لذت، هارمونی، وجد، تعادل و عشق است. بیانگر نگاهی روشن به زندگی است. شما یک آزادی روحانی و روانشناسی را تجربه می کنید. مثل این است که باری از شانه هاتان برداشته شده است. خواب دیدن پرنده ی مرده یا پرنده ای که دارد جان می دهد، بیانگر ناامیدی است. شما نگران مسائلی هستید که در ذهنتان می گذرد. خواب دیدن پرنده هایی که حمله می کنند به این معنی است که شما به چند جهت کشیده می شوید (تحت فشارید نمی توانید تصمیم بگیرید) شما تضادی با روحیاتتان را تجربه می کنید. اگر پرنده ها تلاش کنند که وارد خانه شوند، بیانگر این است که مسیر مطلوبتان را در زندگی پیش نگرفته اید. دیگران در زندگی تان دخالت می کنند و در مسیر زندگی تان سرک می کشند. دیدن تخم پرنده در خواب، نماد پول است دیدن جوجه از تخم بیرون زدن در خواب، نمادی از موفقیتی است که تاخیر دارد دیدن لانه پرنده در خواب، نمادی از استقلال، پناه و امنیت است. شما نیاز به چیزی یا جایی امن دارید که به آن برگردید. تعبیر دیگر این است که ممکن است بیانگر تلاشی موفق، فرصت های جدید و شانس باشد. ددیدن لانه پرنده در خواب، نمادی از فصل بهار است. زمان یک شروع تازه یا جدید است. تعبیر دیگر این است که لانه پرنده در خواب ممکن است قیاسی از خانه خودتان و ملجا روحانی شما باشد. خواب به شما می گوید که با بخش روحانی خود هماهنگ تر باشید و روی گسترش و توسعه ی آن کار کنید. خواب دیدن اینکه نوک پرنده در گردنتان گیر کرده است بیانگر این است که شما خیلی غیبت کرده اید (مورد غیبت واقع شده اید) دیدن قفس پرنده در خواب، بیانگر از دست دادن آزادی است. شما حس می کنید که گیر کرده اید و قادر نیستید که خودتان را به طور کامل ابراز کنید.
پرندگان حلال گوشت بهتر از پرندگانی هستند که گوشتشان در مذهب ما حرام شده و پرنده زنده بهتر از پرنده مذبوح است و به همین نحو پرنده خوش نقش بهتر است از پرندگان یک رنگ یا پرندگانی که رنگ نامطلوب و غیر طبیعی دارند. اگر در خواب دیدید که پرنده ای دارید به مراد دل خود می رسید بخصوص اگر پرنده خوش رنگ و خوش آواز باشد. این گویای رسیدن به نهایت مراد است و مبارک خوابی است.
اگر ببینی به هوا پریدی و پرنده ای را گرفته ای، زن خود را رها می کنی و زن دیگری می گیری. اگر ببینی پرنده ای داری و از دست تو پریده، ولی دوباره روی دست تو نشست، حاجت و خواسته تو برآورده می شود، ولی اگر ببینی پرید و بازگشت نکرد، قسمتی از مال و اموالت را از دست می دهی.
پرنده: ملاقاتی خوشایند پرنده در حال پرواز: خبرهای خوش بدام انداختن پرنده: غم و غصه تخم پرندگان: ارث
دیدن پرندگان در خواب، نشانه ی موفقیت در انجام کارها است. اگر پرنده ای را ببینید که بر روی تخم خود نشسته، به این معنا است که به اهدافتان می رسید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
بی حس شدن از تن، بر اثر نرسیدن خون
فرهنگ گویش مازندرانی