جدول جو
جدول جو

معنی پرمیک - جستجوی لغت در جدول جو

پرمیک
سیخ شدن مو از ترس یا سرما، کنده شدن ناخواسته پر از بدن پرنده.، مرتعی در مسیر مالروسی سنگان به کجور، وچراگاه جنگلی در مسیر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرمیس
تصویر پرمیس
(دخترانه)
پارمیس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرمین
تصویر پرمین
آخرین دوره از دوران پالئوزوئیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرمیو
تصویر پرمیو
مرض سوزاک
فرهنگ فارسی عمید
(پَ / وْ)
مرضی باشد که آنرا عوام سوزاک خوانند چه بوقت بول کردن مجرای بول بسوزش درآید و بعربی حرقهالبول گویند. (برهان). و یاء این کلمه به ضبط برهان و رشیدی مجهول است. و رشیدی گوید ظاهراً این لفظ هندی باشد
لغت نامه دهخدا
(پِ)
پیارمی. نام ناحیۀ قدیم واقع در شمال شرقی روسیۀ اروپا که از سواحل کاما تا سواحل دوینای شمال کشیده شده به فنلاند منتهی شود و آن شامل نواحی کنونی پرم، و ولگد و ارخانگلس بوده است. در کاوش خرابه های واقع در این ناحیه ظروف و اشیاء زرینه و سیمینه از ایرانیان و هندیان یافت شده است و این معنی حاکی از قدمت تمدن آنجاست. اتر نروژی در مائۀ یازدهم میلادی بنواحی دوینای شمال دست یافت و سیصد سال پس از آن جمهوری نوگرد از طرف شرق و غرب اتساع یافت این کشور که اهالی آن در اواخر مائۀ چهارم دین مسیح گرفته بودند، در ف تنه مغول ویران شد
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دهی است از دهستان ریز بخش خورموج شهرستان بوشهر، در 102هزارگزی جنوب خاور خورموج. دامنه و کوهستانی وگرمسیر است. دارای 109 تن سکنه است. آب آن از چشمه و چاه و محصول آن غلات، خرما، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
صاحب مهذب الاسماء آن را بمعنی داحوس آورده است. شاید کلمه مصحف کژدمک باشد. (یادداشت مؤلف). رجوع به ناخن پال شود
لغت نامه دهخدا
نام محلی در کنار راه سلطان آباد و ملایر میان قلعه نو و زنگنۀ سفلی در 352600 گزی طهران
لغت نامه دهخدا
تصویری از برمیک
تصویر برمیک
فرانسوی گندیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمی
تصویر پرمی
پر از باده: جام پرمی، نوعی از انگور
فرهنگ لغت هوشیار
اشیا بسیار سبک که در اثر جا به جایی هوا و یا شروع باد به سمت
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکات پلک چشم با هدف اشاره یا مبادله ی پیام عاشقانه، چشمک.، سه شب پیش، کم اندک کوچک بسیار کم، ذره، تکه
فرهنگ گویش مازندرانی