- پرمدعا
- آنکه دعوی بسیار دارد
معنی پرمدعا - جستجوی لغت در جدول جو
- پرمدعا
- پرادعا، آنکه دعوی بسیار دارد، پرنخوت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سخت متکبر
پرفیس پر رو پر ادعا
پر از خود خود خواه
خاکستر
Thumping
грохочущий
dröhnend
гуркочучий
grzmiący
震耳欲聋的
retumbante
rimbombante
retumbante
retentissant
donderend
bergemuruh
دقيقٌ
गूंजता हुआ
우르릉거리는
gürleyen
kusikika
গর্জন
دہاڑتا ہوا
داویده
فردا
آلتی که نجاران با آن چوب را سوراخ می کنند، مته
آنچه مورد ادعا قرار گرفته، مورد ادعا
فردا، روز بعد از امروز، روز قیامت، زمان آینده، آینده
اسکنه، وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، برمه، بهرمه، ماهه، پرمه، برماه، پرماه
هرآنچه ادعا کرده میشود و طلب کرده میشود، مراد، آرزو، خواهش، مقصود، اراده، غرض