- پرمداخل
- پر فایده، پر سود و نفع
معنی پرمداخل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پر در آمد، لفت و لیس پر سود پر نفع. یا شغل پر مداخل. شغلی که علاوه بر حقوق اصلی درآمدهای مشروع و نامشروع قابل ملاحظه هم داشته باشد
پرداختن، جلا صیقل، پرداز نقشها، توجه
تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
آنچه باعث دل تنگی و رنج و اندوه بسیار شود
تسمه یا کمربندی که از تیماج درست کنند
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرانداخ، اپرنداخ، سختیان، پرندخ، لکا، گوزگانی، کوزکانی، ساختیان
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرانداخ، اپرنداخ، سختیان، پرندخ، لکا، گوزگانی، کوزکانی، ساختیان
آراستگی و آرایش، جلا، در بانکداری دادن پول، تادیه، کارسازی
پرداخت دادن: صیقل زدن، جلا دادن، زنگ چیزی را زدودن
پرداخت کردن: صیقل زدن، زنگ چیزی را زدودن، جلا دادن، در بانکداری پول دادن به کسی دادن
پرداخت دادن: صیقل زدن، جلا دادن، زنگ چیزی را زدودن
پرداخت کردن: صیقل زدن، زنگ چیزی را زدودن، جلا دادن، در بانکداری پول دادن به کسی دادن
Disbursement, Payment, Repayment
расходование , оплата , погашение
Auszahlung, Zahlung
виплата , оплата , погашення
wypłata, płatność, spłata
支付 , 还款
desembolso, pagamento
erogazione, pagamento
desembolso, pago, reembolso
décaissement, paiement, reembolso
uitbetaling, betaling
การจ่ายเงิน , การชำระเงิน , การชำระเงิน
pembayaran
صرفٌ , دفعٌ ,
भुगतान , भुगतान
תשלום , תַּשְׁלוּם
支払い , 还款
지급 , 지불
malipo
অর্থ প্রদান , অর্থপ্রদান , পেমেন্ট
ادائیگی , ادائیگی , پرداخت
پرگار
مدخل ها، درآمدها، جمع واژۀ مدخل
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پرگر، بردال، دوّاره، فرکال
جمع مدخل، مقابل مخارج