جدول جو
جدول جو

معنی پرفنی - جستجوی لغت در جدول جو

پرفنی
(پُ فَنْ نی)
پرمکری. حیله گری. پرفسوسی. پرفسونی
لغت نامه دهخدا
پرفنی
پرمکری پر فسونی حیله گری پرفسوسی
تصویری از پرفنی
تصویر پرفنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرفند
تصویر پرفند
پرمکر، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرفن
تصویر پرفن
پر هنر، پر حیله، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
(پُ فَ)
در تداول عوام، پرفن. محیل. مکّار. محتال
لغت نامه دهخدا
(پْرُ / پُ)
گادوین، ویلیام (1756- 1836 میلادی). نویسندۀ انگلیسی که در ویسبیچ متولد شد. وی مؤلف یک رمان اجتماعی به نام ’وقایع کالب ویلیام’ است
لغت نامه دهخدا
(پُ فَ / پُ فَنْ ن)
سخت مکّار و حیله گر. محیل. مکّار. محتال:
از غمزه تیر دارد و از ابروان کمان
آن دلفریب نرگس جادوی پرفنش.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(رَ فَ نی ی / رَ فَ)
منسوب به رفنیه که شهرکی باشد نزدیک طرابلس در ساحل شام. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرفند
تصویر پرفند
پرفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرفن
تصویر پرفن
سخت مکار حیله گر محیل محتال
فرهنگ لغت هوشیار
آدمی که بینی اش بزرگ باشد
فرهنگ گویش مازندرانی