جدول جو
جدول جو

معنی پرفسادی - جستجوی لغت در جدول جو

پرفسادی
(پُ فَ / فِ)
حالت و چگونگی پرفساد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پُ فَ / فِ)
پر از تباهی
لغت نامه دهخدا
شهری است واقع در صد هزارگزی جنوب شرقی سلستره به بلغار به بیست و پنج هزارگزی غربی وارنه بر ساحل رودی بهمین نام و آن قصبه ای است دارای 4700 تن سکنه و در جوار آن خرابه های شهر قدیمی پروواتون دیده میشود، و صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید اسفندیار پادشاه ایران (شاید مراد داریوش است) وفیلیپ حکمران مقدونیه این شهر را محاصره کرده اند
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
مخفف پری افسای. کسی که افسون پری خواند. تسخیرکننده جن. افسونگر. پریخوان. پری بند. عزیمت خوان. عزائم کننده پری:
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینۀ لبلاب.
لبیبی (از صحاح الفرس)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
حالت و چگونگی پرباد. غرور. تکبر
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ)
فتنه جو، سرکش و عاصی، جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء) ، زن فاسد. نابکار. بلایه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر فسادی
تصویر پر فسادی
تباهباری حالت و چگونگی پر فساد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر بادی
تصویر پر بادی
حالت و چگونگی پر باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر فساد
تصویر پر فساد
تباهبار پر از تباهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریسای
تصویر پریسای
پری بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریسای
تصویر پریسای
((پَ))
مانند پری، افسونگر، جن گیر، پری سای، پری بند، پری خوان، پری افسا
فرهنگ فارسی معین
اغتشاش، آشوبگر
دیکشنری اردو به فارسی